سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور شد
دعوی حلاج بر حق بود از آن منصور شد
شد شمع از سوختن این فنر بس پروانه را
کاو به هر جمعیّتی در عاشقی مشهور شد
شام رمزی گفت از مویش چنین تاریک شد
صبح چون دم زد ز رویش عالمی پرنور شد
خواست موسی کز تجلاّی رخش از خود رود
طور قسمت بین که این دولت نصیب طور شد
تا قضا از محنت شام فراقش یاد داد
عاشقان را روزگار ماتم خود سور شد
در میان ما و جانان جز خیالی پرده نیست
عاقبت آن نیز هم از پیش خواهد دور شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیتوجهی و کبر ابلیس اشاره میکند که باعث دوری او از حقیقت شده است. او از منصور حلاج صحبت میکند که به حقایق عمیق عشق دست یافته است. سوختن شمعی که پروانهها را جذب میکند به عشق اشاره دارد و نشان میدهد که عاشق در دلش شور و اشتیاقی عمیق دارد. در ادامه، به نورانی شدن عالم پس از صبح اشاره میشود و تجلی زیبایی را شگفتانگیز توصیف میکند. همچنین به خواسته موسی اشاره شده که میخواهد از زیبایی خداوندی خود را دور کند. شاعر به یادآوری محنتبار عشاق و ماتمزایی که از فراق محبوبشان رنج میبرند نیز میپردازد و در نهایت میگوید که بین ما و محبوب هیچ جز خیالی نیست و این خیالات نیز در نهایت از بین خواهد رفت.
هوش مصنوعی: ابلیس از برتریطلبی سرکشید و به همین دلیل به دور افتاد و ادعای حلاج حقیقتاً درست بود، به همین دلیل منصور شد.
هوش مصنوعی: به خاطر سوختن این فنر، شمع روشن شده و به خاطر این که پروانه در هر جمعی شناخته شده است، عشقش در همه جا معروف شده است.
هوش مصنوعی: شام رمزی از زیبایی و تاریکی موی خودش سخن گفت و باعث شد که صبح، با دمیدن بر چهرهاش، جهانی روشن و پرنور پدید آورد.
هوش مصنوعی: موسی خواست که با دیدن تابش چهرهی حق، خود را فراموش کند. کوه طور، که این نعمت برای او بود، بخشی از این تجربهی روحانی شد.
هوش مصنوعی: زمانی که تقدیر از درد جدایی او، عاشقان را یادآوری کرد، روزگار ماتم و اندوه آنها به جشن و شادی تبدیل شد.
هوش مصنوعی: بین ما و محبوبمان تنها یک پرده خیال وجود دارد و در نهایت این پرده نیز روزی از بین میرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که از معماری عدلش جهان معمور شد
زین خراب آباد آیین خرابی دور شد
بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور شد
چار دیوار عناصر تنگنای گور شد
از سر مشق جنون افتاده بودم سالها
نوخطی دیدم که داغ کهنه ام ناسور شد
شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد
همچو چینی تار مویی کاسهٔ طنبور شد
برق آفتگر چنین دارد کمین اعتبار
خرمن ما عاقبت خواهد نگاه مور شد
عیش صد دانا ز یک نادان منغص میشود
[...]
چشم امید از مشیر الملک یارب کور شد
آرزوها ازجفای او زدلها دور شد
آفتاب مکرمت در آسمان عهد او
زیر ابر کینه و بغض وحسد مستور شد
هر کجا صاحبدلی ز اعمال او مغموم گشت
[...]
باز از تشریف ظل شه جهان پرنور شد
میر موسای کلیم و یزد کوه طورشد
از غو کوس طرب وزجلوه شاهی سلب
گوش و چشم حاسد این کرآمد و آن کور شد
از صفاهان خاست تا عشاق شه را این نوا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.