گنجور

 
خیالی بخارایی

سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور شد

دعوی حلاج بر حق بود از آن منصور شد

شد شمع از سوختن این فنر بس پروانه را

کاو به هر جمعیّتی در عاشقی مشهور شد

شام رمزی گفت از مویش چنین تاریک شد

صبح چون دم زد ز رویش عالمی پرنور شد

خواست موسی کز تجلاّی رخش از خود رود

طور قسمت بین که این دولت نصیب طور شد

تا قضا از محنت شام فراقش یاد داد

عاشقان را روزگار ماتم خود سور شد

در میان ما و جانان جز خیالی پرده نیست

عاقبت آن نیز هم از پیش خواهد دور شد

 
 
 
جامی

آن که از معماری عدلش جهان معمور شد

زین خراب آباد آیین خرابی دور شد

صائب تبریزی

بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور شد

چار دیوار عناصر تنگنای گور شد

از سر مشق جنون افتاده بودم سالها

نوخطی دیدم که داغ کهنه ام ناسور شد

بیدل دهلوی

شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد

همچو چینی تار مویی ‌کاسهٔ طنبور شد

برق آفت‌گر چنین دارد کمین اعتبار

خرمن ما عاقبت خواهد نگاه مور شد

عیش صد دانا ز یک نادان منغص می‌شود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
بلند اقبال

چشم امید از مشیر الملک یارب کور شد

آرزوها ازجفای او زدلها دور شد

آفتاب مکرمت در آسمان عهد او

زیر ابر کینه و بغض وحسد مستور شد

هر کجا صاحبدلی ز اعمال او مغموم گشت

[...]

جیحون یزدی

باز از تشریف ظل شه جهان پرنور شد

میر موسای کلیم و یزد کوه طورشد

از غو کوس طرب وزجلوه شاهی سلب

گوش و چشم حاسد این کرآمد و آن کور شد

از صفاهان خاست تا عشاق شه را این نوا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه