شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغان دارم
من این فواره آتش، ز مردم چون نهان دارم؟
ز دامن تا گریبان، غنچه خون رسته از اشکم
بهار ابر چشمم، آب و رنگ زعفران دارم
نیم آگه ز کیش برهمن، لیک این قدر دانم
که بیتابانه هر دم حرف کفری بر زبان دارم
ندارد ناله تاثیری، ز من پرسید اهل دل
که شب تا روز، صد پیک دعا بر آسمان دارم
ز ناکامی نگریم فاش اگر از غیرت دشمن
ولیکن در بن هر موی، چشمی خونفشان دارم
غمم پوشیده چون ماند، که با هرکس ز بیطرفی
ز راز دل، به خون آغشته حرفی بر زبان دارم
دلم از گوشه گلخن، به گلشن کی کشد قدسی؟
خزان آتشم، ننگ از بهار بوستان دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر درباره درد و رنجهایش میپردازد. شاعر از شعلهوری درونش سخن میگوید که ناشی از فریادهای خاموش اوست. اشکهایش همچون گلی است که خون میریزد و چشمانش بهار زعفرانی را به تصویر میکشد. او با ناامیدی از دین و مذهب سخن میگوید و عقاید خود را با کلمات ناپسند بیان میکند. دارایی دعاهایش را به آسمان میفرستد، اما در عین حال از ناکامیها و دشمنیهایی که با آنها روبروست، رنج میبرد. غمهایش را پنهان کرده و در دل خود، رازهایی دردناک دارد. او به تضاد میان آتش درون و بهار طبیعت اشاره میکند و میگوید که این آتش در درونش، ننگی بر بهار بوستان است. شعر به نوعی تلخی زندگی و عدم درک عمیق دیگران از احساسات درون شاعر را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر هر تار موی من به شعله تبدیل شود، چون من این نار برافروخته را از انسانها پنهان کردهام، پس چرا فریاد من شنیده نمیشود؟
هوش مصنوعی: از دامن تا گردن، غنچهای که از اشک من رشد کرده، نشانهای از بهار چشمانم است، و رنگ و بویی همچون زعفران دارم.
هوش مصنوعی: من اطلاعات زیادی درباره دین بر همنان ندارم، اما به خوبی میدانم که هر لحظه با اشتیاق و بیصبری نظراتی کفرآمیز بر زبان میآورم.
هوش مصنوعی: نالهام تأثیری ندارد. اهل دل از من پرسیدند که چرا شب و روز، هر لحظه دعاهایم را به آسمان میبارانم.
هوش مصنوعی: از ناکامیام مینگرم، و اگرچه دشمن با غیرتش به من آسیب میزند، اما در عمق وجودم، درد و ناراحتیام به شدت احساس میشود.
هوش مصنوعی: غمهایم را پنهان کردهام. چطور میتوانم بگویم وقتی با هر کسی که صحبت میکنم، به صورت بیطرفانه از راز دل خود, به نوعی در جنگ هستم و کلامم به شدت متاثر از این درد است؟
هوش مصنوعی: دل من از فضای تاریک و مملو از غم، هیچ امیدی به زندگی شاداب و سرسبز ندارد. حالا که در آتش خزان و غم هستم، از بهار و زیباییهای زندگی شرمندهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان دارم
مکانم را چه میپرسی؟ مکان در لامکان دارم
اگر بالای هر دونی نشینم طعنه کمتر زن
که من بالای هفت اختر مکان و آشیان دارم
مرا گویی که: گنج جاودانی در تو مکنونست
[...]
ز هجران مرده ام جانا نپنداری که جان دارم
به مضراب غمت چون چنگ بی جان این فغان دارم
نه تن دان این که می بینی پی قوت سگان تو
کشیده در درون پوست مشتی استخوان دارم
ز تو نبود تهی یک لحظه بیرون و درون من
[...]
حدیث سوز دل چون شمع از آن معنی گران دارم
که نَبْوَد زَهرهٔ گفتن گر از لب بر زبان دارم
کیم آتش نشاند دیده زان اشکی که میریزم
که آن آتش که جان سوزد درون استخوان دارم
ز شوخی میکنی آزار دلهای حزین و من
[...]
نه از تیری که بر دل میزنی چندین فغان دارم
سوی خود میکشی ای ناله از رشک کمان دارم
بزن تیری و از ننگ من ایمن شو چو می دانی
نخواهم کرد ترک عاشقی چندانکه جان دارم
ز بهر تیر او از خاک من سازند آماجی
[...]
بکش خنجر که جان بهر تو ای نامهربان دارم
تو خنجر در میان داری و من جان در میان دارم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.