گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قدسی مشهدی

شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغان دارم

من این فواره آتش، ز مردم چون نهان دارم؟

ز دامن تا گریبان، غنچه خون رسته از اشکم

بهار ابر چشمم، آب و رنگ زعفران دارم

نیم آگه ز کیش برهمن، لیک این قدر دانم

که بیتابانه هر دم حرف کفری بر زبان دارم

ندارد ناله تاثیری، ز من پرسید اهل دل

که شب تا روز، صد پیک دعا بر آسمان دارم

ز ناکامی نگریم فاش اگر از غیرت دشمن

ولیکن در بن هر موی، چشمی خونفشان دارم

غمم پوشیده چون ماند، که با هرکس ز بی‌طرفی

ز راز دل، به خون آغشته حرفی بر زبان دارم

دلم از گوشه گلخن، به گلشن کی کشد قدسی؟

خزان آتشم، ننگ از بهار بوستان دارم