چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم
چون لاله نظریافته بخت سیاهم
هر عقده که پیش آوردم عشق، دلیل است
چون اشک برد آبله پای، به راهم
شادم که شب هجر تو چون شمع ز مقراض
نگسسته ز برهم زدن دیده، نگاهم
چون صبح دوم، با همه کس صاف ضمیرم
هرگز نشود آینهای تیره ز آهم
از رشک به دل سنگ زند خانه کعبه
تا خانه سیه کرده آن چشم سیاهم
از دوستی شعله نگریم، که مبادا
چون هیزم تر بگذرد آتش ز گیاهم
محرومیام از وصل تو، کس چون تو نداند
بر تشنگی بادیه، خضرست گواهم
در چشم من از ضعف نماید ظلماتی
بر فرق اگر سایه کند یک پر کاهم
انداخت به رشکم چو فراقش به سر آمد
افکند به زندان چو برآورد ز چاهم
از گریه قدسی به مرادی نرسیدم
آبم نکند تازه، ندانم چه گیاهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مولای تو و بنده آن روزی چو ماهم
چون شیفتگان بسته آن زلف سیاهم
هر چند من از عشق تو در ناله و آهم
هر چند من از عشق تو از گاه به چاهم
بیپرده اگر جلوه کند بخت سیاهم
بر مردمک از رشک کشد تیغ نگاهم
هر چند ز پیراهن بحرست کلاهم
مانند حباب است نظر پرده آهم
در پرده بخت است نهان روشنی من
چون برق گرفتار درین ابر سیاهم
افتاده تر از قطره سنجیده اشکم
[...]
من تیرهدل و نورفشان شعله آهم
دارد شب مهتاب ز پی، روز سیاهم
غم میکشدم، خواه وطن، خواه غریبی
هرجا که روم، روزی برق است گیاهم
بر هر سر راهی که تو یک بار گذشتی
[...]
بر چشمه ی نوش لبش افتاد چو راهم
زلف و زنخش بست و در افکند بچاهم
شمشیر کشیدست بقتل من از ابرو
تا خلق بدانند که عشق است گناهم
عشق آمد و زدار دل و چشم آتش و آبی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.