ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر بندم
چه عقل است این که بر دیوانه در ویرانه در بندم
نپنداری ندارد رشک بر هم مو به موی او
شود زلفش پریشان، دل چو بر موی کمر بندم
ببندد کاشکی بند نقابش، گو بمیرم من
ز دستم چون نمیآید که خلقی را نظر بندم
چو دانم پر نخواهد زد به کویش گر ملک گردد
چرا مکتوب خود بر بال مرغ نامهبر بندم؟
نیفتد کاش دست کشتگان از کار، تا من هم
به دست خویشتن شاید به فتراک تو سر بندم
نمیخواهد مدد، پیکان زهرآلوده نازش
پی لذت چرا الماس بر زخم جگر بندم؟
ز فیض ابر چشمم بشکند بازار طوبی را
توجه فیالمثل گر بر نهال بیثمر بندم
من و سرو قدیم خویشتن قدسی، نیم مرغی
که هر روز آشیان تازه بر شاخ دگر بندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و عاشقانهای میپردازد که شاعر در مورد محبوبش دارد. او احساس میکند اگر اشکش از چاک سینهاش بریزد، نمیتواند جلوی آن را بگیرد. عقلش نمیتواند به او اجازه دهد که به دیوانهای در ویرانه بپردازد. او به زیبایی محبوبش غبطه میخورد و بیان میکند که چطور میخواهد کمربند زلف او را بزند. در نهایت، شاعر احساس میکند که هر چیز غیرممکنی برای به دست آوردن عشق محبوبش ممکن است و میخواهد با تمام توانش بر دردهای عاشقی غلبه کند. او به عشق و زیبایی محبوبش به شیوهای عمیق و شاعرانه اشاره میکند و حالتهای مختلف عشق و درد را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: اگر از درد دلش گریه کنم، چه جای عقل و تدبیر است اگر بخواهم چشمهایم را خشک نگه دارم و خود را در بند یک دیوانه بگذارم؟
هوش مصنوعی: نپنداری که کسی به او حسادت میورزد، وقتی موهایش به هم میریزد و زلفش آشفته میشود، دل من چگونه به موهای کمرش بستگی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: ای کاش نقاب چهرهاش را ببندد تا من بتوانم از دست خودم راحت شوم؛ چرا که هیچکس را نمیبینم که به او نگاه کنم.
هوش مصنوعی: اگر میدانم که پرواز به سمت تو ممکن نیست، حتی اگر دنیا به من امکان پرواز دهد، چرا باید نامهام را بر پای مرغی که پیامرسان است ببندم؟
هوش مصنوعی: نمیخواهم که دست جانباختگان از کار بیفتد، تا من نیز به دست خودم شاید بتوانم به دام تو بیفتم.
هوش مصنوعی: نمیخواهم از کسی کمک بگیرم؛ چرا باید برای لذت بردن از زیباییاش، زخم جگرم را با الماس بپوشانم؟
هوش مصنوعی: از نعمت اشک چشمم، بازار سود و خوشبختی را به هم میزنم؛ مثل اینکه اگر به درختی بیثمر توجه کنم، آن را بارور میسازم.
هوش مصنوعی: من و قامت بلند خودم، مانند پرندهای هستم که هر روز درختی تازه برای nest کردن انتخاب میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم
دل اندر وصل و هجر آن بت بیدادگر بندم
به رندی سر برافرازم به باده رخ برافروزم
ره میخانه برگیرم در طامات بربندم
چو عریان مانم از هستی قباهای بقا دوزم
[...]
همه شب با دل خود نقش آن دلدار بربندم
مگر ممکن بود کاین دیده بیدار بربندم
جگر از عاشقی خون گشت و کن زینم نمی بایست
معاذالله کاین تهمت به زلف یار بربندم
مژه در چشم من شد خار و خواب از دیده رفت، اکنون
[...]
چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر بندم
روم در کنج محنت در بروی خویش در بندم
من آن صیدم کز آهوی تو در دل تیرها دارم
گرم دولت بود، خود را به فتراک تو بر بندم
ز ضعف دل چو سویت میفرستم نامه، میخواهم
[...]
به عشق آن میان شد مدتی با من سمر بندم
همی خواهم که من با کاکلش سودا به سر بندم
به زنجیر سر زلفش دلم در قید محکم بود
فروزان کاکلش بر سر بهر سو بند بر بندم
دلم بگرفت در غربت کجایی ساربان آخر
[...]
خوش آن خلوت که چون آیی به روی غیر در بندم
تو بگشایی میان و من پی خدمت کمر بندم
نگاری کز رخش یک لحظه نتوانم نظر بندم
نمیدانم چه سان از کوی او رخت سفر بندم
چه طرفی زآشیان بستند مرغان تا درین گلشن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.