هر چند ز پیراهن بحرست کلاهم
مانند حباب است نظر پرده آهم
در پرده بخت است نهان روشنی من
چون برق گرفتار درین ابر سیاهم
افتاده تر از قطره سنجیده اشکم
پیچیده تر از مصرع برجسته آهم
هر تار من از نور یقین مد نگاهی است
تا همچو کتان ریخت ز هم پرتو ماهم
چشم کرم از ابر ترشروی ندارم
مشتاق شکر خنده برق است گیاهم
چون برق سبکسیر، شود بال و پر من
ریزند اگر خار جهان بر سر راهم
غافل که فزون می شود آب گهر من
اخوان سیه دل که فکندند به چاهم
چندان که درین بادیه چون چشم پریدم
حاصل نشد ازخرمن دو نان پرکاهم
چون سرو به یک مصرع موزون که رساندم
از برگ فزون است درین باغ گناهم
از منت خشک چمن آرا جگرم سوخت
هر چند ز بال و پر خود بود پناهم
از بس که عنانداری اندیشه نکردم
چون زلف پریشان به هم افتاد سپاهم
زان روز که صائب شدم آشفته آن زلف
پیچیده تر از رشته آه است نگاهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و درونی خود میپردازد و از وضعیت روحیاش سخن میگوید. او تصویر میکند که همچون حبابی در دریا، تحت تأثیر بخت و اقبال خود قرار دارد و روشنی وجودش در سایه ابرهای تیره قرار گرفته است. او به شدت احساس تنهایی و غم دارد و اشکهایش را به قطرههای سنجیده تشبیه میکند. شاعر اشاره میکند که هر تار وجودش از نور یقین و نگاه دیگری ساخته شده و آرزوی عشق و زیبایی را در دل دارد. او از موانع و مشکلات زندگی میگوید، در حالی که همچنان حلم و استقامت خود را حفظ کرده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که پیچیدگیهای فکر و احساساتش، مانند زلف پریشانش، در هم تنیده و آشفته است.
هوش مصنوعی: هرچند که کلاهم از پارچه دریا ساخته شده، اما مانند حبابی است که به زودی میترکد؛ همین باعث میشود که من از آنچه در دل دارم، پردهبرداری کنم.
هوش مصنوعی: سرنوشت من همچون نوری است که در پس پردهای پنهان مانده، شبیه به برقی که در میان ابرهای تیره و تار گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: از قطره اشک به حالتی افتادهتر، احساساتم به قدری پیچیده و سرشار از 深迫 است که نمیتوانم به راحتی بیان کنم.
هوش مصنوعی: هر رشته از وجود من از نور یقین آکنده است، نگاهی به من دارد که چون کتان نرم و لطیف، پرتو ماه را در خود جذب کرده است.
هوش مصنوعی: من از نگاه سرد و عبوس ابرها ناامید شدهام و فقط مشتاق شادی و زیبایی هستم، چرا که مانند شکر، خندهام تازه و خوشبوست و مانند گیاهی که به برقی زنده است، سرزنده و شادابم.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند یک پرنده سبکبال و آزاد پرواز میکنم، حتی اگر بر سر راه من موانع و سختیهای زندگی وجود داشته باشد، آنها بر من تأثیری نخواهند گذاشت.
هوش مصنوعی: آب و گوهر من در حال افزایش است، اما دوستان بدبین و دلسوختهای که من را در چاه انداختهاند، غافلند از این موضوع.
هوش مصنوعی: در این راه طولانی و دشوار، هر چه تلاش کردم، نتوانستم بیش از دو نان به دست آورم.
هوش مصنوعی: در باغ زندگی، مانند سروی هستم که با زیباترین شعرها و کلمات، خود را به دیگران معرفی میکنم، اما از اینکه درختان دیگر از من بیشتر برگ دارند، احساس گناه میکنم.
هوش مصنوعی: از بیمحلی و کمتوجهی چمن، دلم آسیب دید، هرچند که من همیشه به بال و پر خودم تکیه کرده بودم.
هوش مصنوعی: به خاطر اصرار و stubbornnessی که داشتهام، هیچ تلاشی برای سامان دادن به افکارم نکردم. مثل زلفهای نامرتب که به هم گره خوردهاند، اوضاع من هم به همین شکل در هم ریخته است.
هوش مصنوعی: از روزی که عاشق شدم، حالتی آشفته و پریشان داشتم، مثل اینکه زلفی پیچیدهتر از رشتهای از آه را در نگاه من میتوان دید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مولای تو و بنده آن روزی چو ماهم
چون شیفتگان بسته آن زلف سیاهم
هر چند من از عشق تو در ناله و آهم
هر چند من از عشق تو از گاه به چاهم
بیپرده اگر جلوه کند بخت سیاهم
بر مردمک از رشک کشد تیغ نگاهم
چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم
چون لاله نظریافته بخت سیاهم
هر عقده که پیش آوردم عشق، دلیل است
چون اشک برد آبله پای، به راهم
شادم که شب هجر تو چون شمع ز مقراض
[...]
بر چشمه ی نوش لبش افتاد چو راهم
زلف و زنخش بست و در افکند بچاهم
شمشیر کشیدست بقتل من از ابرو
تا خلق بدانند که عشق است گناهم
عشق آمد و زدار دل و چشم آتش و آبی
[...]
تا برده سیه کاری زلف تو زراهم
پیداست که چون میگذرد روز سیاهم
دردا که بمردم به شب هجر و کنون هست
از درد فراق تو بتر شرم گناهم
نه جرأت دیدار و نه یارای نگاهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.