گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قدسی مشهدی

مبادا کام جان از عیش، تا کام از الم گیرد

فسون عافیت بر دل مخوان، تا خو به غم گیرد

برون آ نیمشب از خانه، تا عالم شود روشن

کسی تا کی سراغ آفتاب از صبحدم گیرد؟

جفا خواهد که از طبع تو آیین جفا جوید

ستم خواهد که از خوی تو تعلیم ستم گیرد

نمی‌دانم که کرد این راه، سر، دانم که هر گامی

ز شوق زخم خارم، دیده پیشی بر قدم گیرد

نهم بر نقش پای خویش دایم دیده در کویش

که شاید رفته‌رفته دیده‌ام جای قدم گیرد

بود کوتاه از دامان مستی دست روشندل

برآرد از دل خود زنگ، چون آیینه نم گیرد