گنجور

 
غبار همدانی

نباشم راحت از دستت چه در خواب و چه بیداری

به هرجا رو کنم آنجا تو دست سلطنت داری

سراپای وجود خود بسی در سال و مه گشتم

به غیر از تو به ملک دل ندیدم هیچ دیّاری

به چشم دل چه من دیدم دل موری عیان دیدم

سلیمانی در او اندر به کار مملکت داری

ز اشراقات انوار جمالش محو و هم هیچم

بمانند سراجی کش بر خورشید بگذاری

دلی باقی بود یارب که زلف آن مه نخشب

نگیرد بند و زنجیرش به صد نیرنگ و طراری

مکن از می پرستی مَنعم ای زاهد که درعالم

فکنده نرگس مست نگارم طرز هشیاری

چو روی خود در آئینه ببیند آن جفا گستر

غبار از سوز دل گردید هم چون ابر آزاری

 
 
 
فرخی سیستانی

امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری

ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری

توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری

به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری

حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری

[...]

قطران تبریزی

ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی

نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری

شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی

شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری

گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
انوری

زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری

به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری

مجیر دولت و دنیا و اندر دیدهٔ دولت

ز رای تست بینایی ز بخت تست بیداری

جهان مهر و کینت وجه ساز نعمت و محنت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مجیرالدین بیلقانی

جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری

بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری

نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری

نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
عطار

تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری

که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری

سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه

اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری

چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه