گنجور

 
غبار همدانی

نگار من تو چون در قصد آزار دل زاری

ز دست خود بیازارش ز اغیارش چو آزاری

نباشد در جهان یکسر غمی گویا ازین بدتر

بیازاری شناسا را بُتا از دست اغیاری

به هر کس وانمایم دل که دل را واخرد از غم

بیفزاید به بار دل غم چندی چو سرباری

نگردی تا چو من شیدا به روی لعبت زیبا

کجا آگه شوی جانا ز آسیب گرفتاری

بامیدی که برداری شبی پای عیادت را

نمیخواهم که بردارم سر از بالین بیماری

به محراب ار گَهِ طاعت ببینم طاق ابرویت

ز قبله رو بگردانم ثنای تو کنم جاری

مرا در روز و شب باشد دو چشم خونفشان بر در

بامید وصال تو عزیز دل چه بیم آری

دلا از باغ غم بردن چو نبود چاره در عالم

صلاحت پس دراین باشد که بار عشق برداری

غبارا رونق از شهد و شکر بردی ز گفتارت

ز چشم بد نیابی بد که طبعی نیشکر داری

 
 
 
فرخی سیستانی

امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری

ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری

توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری

به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری

حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری

[...]

قطران تبریزی

ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی

نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری

شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی

شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری

گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
انوری

خداوند که داند خواست عذر لطف دوشینت

چه سازم وز که خواهم یارب امروز اندرین یاری

ندارد بنده استحقاق این چندین خداوندی

ولیکن تو خداوندا خداوندی آن داری

به مستی خارجی‌ها کرده‌ام چندان که از خجلت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مجیرالدین بیلقانی

جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری

بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری

نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری

نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
عطار

تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری

که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری

سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه

اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری

چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه