زلف تو شب است و روی تو روز
وصل تو چو روزگار نوروز
بر وصل تو «کس» نشد مظفر
بر دولت کس نگشت پیروز
گشتست دلم چو کبک جانباز
زلفین تو همچو باز کین توز
با زلف مگو که صید دل کن
سقا بچه را شنا می آموز
کردی دل بنده تیرباران
زان چشم کمان کش جهانسوز
تا چند زنی ز چشم آخر
بر جان برهنه تیر دل دوز
ای مهر گسسته دوش و رفته
بنشین و بیا و کین میندوز
تا چشم ستاره بار دوشین
خورشیدپرست باشد امروز
مادر به خجسته روز زاد است
آن روی چو خورشید دل افروز
گوئی که کدام روز بود است
آن روز که آفرین بدان روز
دیر است که «تا» دل قوامی
از زلف تو ساختست جان بوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شرع تو چیره چون به شب روز
وی خیل تو بر ستاره پیروز
ای عقلِ گره گشای معنی
در حلقه درس تو نوآموز
ای تیغ تو کفر را کفن باف
[...]
بسپار مرا به عهدش امروز
کو نو قلم است و من نوآموز
ای روی تو شمع مجلس افروز
سودای تو آتش جگرسوز
رخسار خوش تو عاشقان را
خوشتر ز هزار عید نوروز
بگشای لبت به خنده، بنمای
[...]
هر چند که مادر از سر سوز
میبود به نزد او شب و روز
در هفتصد و چل و سه از سال
افزوده صفر سه بر دهم روز
مسعود و ملک قتال کردند
گردان ملک شدند پیروز
در خطه خواف گشت واقع
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.