از دوست بمن دوش نشان آمد و پیغام
پیغام دل افروز و نشانهای غم انجام
از حسرت هجرانش بودم چو مه نو
از شادی پیغامش گشتم چو مه تام
هم وعده چنانست که یابد دل ازو باز
هم وعده چنانست که یابد دل ازو کام
آرام و نشاط از دل ما پاک برفتست
تا رفته ز نزدیک من آن ماه دلارام
یارب بسلامت برسان سوی من او را
با شادی و خویشتن بشهر آر بهنگام
گر زآن لب و آن روی نیابیم گل و مل
ما نیز نجوئیم گل از باغ و مل از جام
وام است ترا بر تن من خواسته و دل
وز تو بستانم بمراد دل خود وام
اندیشه بسی دارم و نگویم
زیرا که کسی نیست چاره جویم
کوشم که یکی دوستار یابم
تا جان و دل از غم بدو بشویم
کس را بجهان مهربان نبینم
پس راز دل خویش با که گویم
با هر که بگویم نهفته رازی
پیدا کند از شهر گفتگویم
زاندیشه وا ندوه دل فکارم
وز حسرت و تیمار زرد رویم
آرام همی جویم و نیابم
تیمار همی یابم و نجویم
خارند همه خلق یکسر
من بهیده از خار گل چه جویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دوستی که پیغامی آورده سخن میگوید. این پیام برای او هم خوشحالی و هم غم به همراه دارد. شاعر از دوری یار خود دلتنگ است و احساس میکند که آرامش و شادی از دلش رخت بربسته است. او آرزو دارد که یارش با شادی و خوشی به نزد او بیاید. همچنین، او ناامید از یافتن کسی برای آرامش و همدلی است و در حسرت و غم به سر میبرد. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که در بین مردم تنها با خار مواجه میشود و هیچ گل و زیبایی نمییابد.
هوش مصنوعی: دیشب دوستی به من نشان داد و پیغامی آورد که دل را شاد میکند و نشانههایی از غم را به همراه داشت.
هوش مصنوعی: از دلتنگی جدایی او مانند ماه نو ناراحت بودم، اما وقتی خبر خوشش به من رسید، شاد و خوشحال شدم مثل ماه کامل.
هوش مصنوعی: این وعده به گونهای است که دل از آن رها میشود و همچنین وعدهای دیگر هست که دل از آن میتواند به آرامش برسد.
هوش مصنوعی: وقتی آن عزیز دل و ماه زیبای من از کنارم رفت، آرامش و شادابی از دلم رخت بربست.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، او را با سلامتی و شادابی به سوی من برسان و در هنگام مناسب به شهرم بیاور.
هوش مصنوعی: اگر نتوانیم زیبایی و دلنوازی را از آن لب و آن چهره به دست بیاوریم، پس ما نیز از باغ گلی نمیچینیم و از جام شرابی نمینوشیم.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو بر تنم بار سنگینی دارم و دلم میخواهد که از تو بگیرم آنچه را که برای شادی قلبم نیاز دارم.
هوش مصنوعی: فکرهای زیادی دارم ولی نمیگویم، چون کسی نیست که به من کمک کند.
هوش مصنوعی: میکوشم که دوستی پیدا کنم تا از غمهایم رها شوم و آرامش جان و دل را بیابم.
هوش مصنوعی: هیچکس را در این دنیا مهربان نمیبینم، پس به چه کسی میتوانم راز دل خود را بگویم؟
هوش مصنوعی: هر کس که با او سخن میگویم، رازی پنهان را کشف میکند و از اتفاقات و گفتوگوهای شهر به آگاهی میرسد.
هوش مصنوعی: از فکر و اندیشهام خستهام و دلم غمگین است، به خاطر حسرت و درد، چهرهام زرد و رنگ پریده شده است.
هوش مصنوعی: من به دنبال آرامش هستم اما نمیتوانم آن را پیدا کنم، در حالی که دچار نگرانی و درد هستم اما به دنبالش نمیگردم.
هوش مصنوعی: همه مردم به مانند خاری هستند، اما من از آن خارها جدا شدهام؛ پس چه چیز از گل را جستجو کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه ترا بوده بر اندام جهان دام
چون بست ترا دست جهان دام بر اندام
ز آن پس که همی گام بکام تو زدی چرخ
چون داد به ناکام ترا چرخ زدن گام
ایام همه عالم از ایام تو خوش بود
[...]
ای نام تو بخشیده بخشنده اقسام
اقسام مکارم را بخشی است از آن نام
از امر تو و نهی تو گردون و زمانه
یکسو نکشد گردن و بیرون ننهد گام
بی قوت رای تو خرد نیست مگر سست
[...]
ای طلعت میمون تو سر چشمه اجرام
وی عهد همایون تو سر دفتر ایام
ای خاتم تو دایره نقطه عصمت
وی مسند تو مردمک دیده اسلام
داغی شده برران فلک صاعد مسعود
[...]
امروز چنانی که غلام تو توان بود
در بند خم حلقه دام تو توان بود
چون باد صبا عاشق زلف تو توان شد
چون خاک زمین بنده گام تو توان بود
بر آهن تفتیده و در آتش سوزان
[...]
بستد ز من آن پسته دهن دل به دو بادام
از پسته و بادام که سازد به از او دام
چون پسته گشادم دهن اندر صفت او
باشد که به من بگذرد آن چشم چو بادام
تا ننگرد این دیده در آن روی چو خورشید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.