مرا رنج بسیار و کم روزگار
بشادی کسم نیست آموزگار
نه هستند یاران من مهربان
نه هستند خویشان من سازگار
زمانی همی نالم از یار بد
زمانی ز رنج و بد روزگار
شود نیک روز بد از یار نیک
مرا بدتر از روزگار است یار
مرا دل فکار است دائم ز دوست
ز دشمن بود هر کسی دلفکار
اگر دشمن و دوست یکسان بو
چه دوست و چه دشمن چه خرما چه خار
از آن دشمنی کو بود دور دست
تواند رهاندن بدستان و چار
چگونه تواند ز دشمن گریخت
کسی کش بود دشمن اندرکنار
ایا عاشقی بی دل و بی روان
گهی گرم خوار و گهی سوگوار
چه نالی چو رعد و چه گریی چو ابر
چه گوئی تو چندین چه پیچی چو مار
همیشه ز دل نالی و دیده هیچ
که دارند جان گرامیت خوار
که دید این رخ یار پیمان شکن
برفت از پی یار بی زینهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان رنج و ناامیدی شاعر از زندگی و روابطش میپردازد. شاعر احساس تنهایی و ناراحتی دارد، زیرا نه یارانی مهربان دارد و نه خویشان سازگار. او به تضادهای دوست و دشمن اشاره میکند و بیان میکند که گاهی اوقات مشکل او از یار بدش و گاهی از سختیهای روزگار است. همچنین، او به عشق و رنجی که از آن میکشد تأکید میکند و ظهور یار پیمانشکن را به عنوان دلیلی برای افسردگیاش میداند. در کل، این شعر بازتابی از احساسات عمیق و پیچیده انسانی در برابر عشق و دشواریهای زندگی است.
هوش مصنوعی: من سختیهای زیادی را تحمل کردهام و روزگار خوشی ندارم، در واقع کسی نیست که به من درس شادی را بیاموزد.
هوش مصنوعی: دوستانم دیگر مهربان نیستند و نزدیکانم هم با من سازگاری ندارند.
هوش مصنوعی: گاهی از محبوب خود شکایت میکنم و زمانی دیگر از درد و سختیهای زندگی نالانم.
هوش مصنوعی: اگر روز خوب من به خاطر یار نیکویم بد شود، این بدتر از روزگار خودم است.
هوش مصنوعی: دل من همیشه در فکر دوست است و این که از دشمنان چه کسی دغدغهای دارد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن و دوست در نظر یکسان باشند، تفاوتی بین آنها وجود ندارد، چه از دوستی بهره ببری و چه از دشمنی، نتیجه یکی است.
هوش مصنوعی: شخصی که در دوردست است و به دشمنی مشغول، میتواند با تلاش و تدبیر خود، به کسانی که در خطر یا مشکل هستند، کمک کرده و آنها را نجات دهد.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است کسی از دشمن فرار کند، در حالی که دشمن در کنار او存在 دارد؟
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات متضاد عاشقی اشاره دارد. عاشق ممکن است در یک لحظه احساس سرزندگی و شادابی کند و در لحظهای دیگر از غم و اندوه رنج ببرد. به عبارت دیگر، عشق هم میتواند شیرین و شگفتانگیز باشد و هم دردناک و غمانگیز؛ به طور کلی نشاندهندهی نوسانات احساسی در درون یک عاشق است.
هوش مصنوعی: به چه چیزی شکایت میکنی مانند رعد، و چرا مانند ابر گریه میکنی؟ چه میگویی، وقتی که به این همه پیچیدگی مثل مار دچار شدهای؟
هوش مصنوعی: همیشه از دل غم و اندوهت شکایت میکنی، اما هیچکس نمیداند که جان گرانبهای تو چقدر بیارزش است.
هوش مصنوعی: کسی که این چهره زیبا و خیانتکار را دید، از پی محبوب خود رفت بدون هیچ ترس و نگرانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا جود او تازه دارد همی
مگر جودش ابر است و من کشتزار
«مگر» یک سو افکن، که خود هم چنین
بیندیش و دیدهٔ خرد برگمار
ابا برق و با جستن صاعقه
[...]
بیامد موکل بر شهریار
بگفت آنچ بشنید از کشت زار
به از عید نشناسم از روزگار
نه از مدح خسرو به آموزگار
خداوند عالم کزو وقت ما
همه ساله عیدست لیل ونهار
یمین و امین اختر یمن و امن
[...]
جهاندار بخشندهٔ کامکار
خداوند بیچون، پروردگار
بدین خرمی و خوشی روزگار
بدین خوبی و فرخی شهریار
چنان گشت گیتی که ما خواستیم
خدایا تو چشم بدان دور دار
خداوند گار جهان فرخست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.