گنجور

 
قطران تبریزی

آذر فرو زو می خور شاها بماه آذر

آیین ماه آذر بوی می است و آذر

باد ابد رد مانده دشمنت چون کمانه

بگذار شادمانه صدا ور مزدو آذر

یک بخشش تو کردن بار دویست گردون

ایمن بزی ز گردون همچون پسر ز مادر

هم بدسگال مالی هم بدسگال مالی

هم با سخا همالی هم باوفا برادر

تو بت جهان برهمن تو باد و خصم خرمن

از هیبت تو دشمن جوشن دهد بچادر

روی عدوت پرچین وز خونش کرده پرچین

از تیغ تو شه چین لرزنده و توایدر

دوری ز بند و دستان با رای و هوش دستان

با زور پور دستان با فر و یال نوذر

گر خلق بی توانی دانا شود تو آنی

بگذار تا توانی گیتی بناز و بگذار

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

آن کیست کاندر آمد بازی کنان ازین در

رویی چو بوستانی از آب آسمان تر

باز این چه رستخیزست این خود کجا درآمد

این را که ره نمودست از بهر فتنه ایدر

ای دوستان یکدل، دل باز شد ز دستم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
قطران تبریزی

تا هست جان مؤمن بدخواه جان کافر

نوروز باد خرم بر میر ابوالمظفر

پیوسته باد با او تایید و دولت و فر

او شاد باد دائم از شهریار جعفر

از هیچ کار ویرا در دل مباد کیفر

[...]

مسعود سعد سلمان

آن دلفریب دلکش و آن دلربای دلبر

با صد هزار کشی خندان درآمد از در

تنبول کرده آن بت تنبول کرده پیدا

سی و دو نار دانه در نار دانش اندر

تا کیمیای حسنش کرده ست لعل درش

[...]

امیر معزی

فرخنده باد و میمون این مجلس منور

بر شهریار گیتی شاهنشه مظفر

شاهی کجا رسیدست از همت بلندش

تختش به هفت گردون عدلش به هفت کشور

اَسْلاف را به عدلش جاه است تا به آدم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
جمال‌الدین عبدالرزاق

دیدی تو اصفهانرا آنشهر خلد پیکر

آن سدره مقدس آن عدن روح پرور

آن بارگاه ملت وان تختگاه دولت

آن روی هفت عالم وانچشم هفت کشور

هر کوچه جویباری محکم بمهر عصمت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه