گنجور

 
قطران تبریزی

ای جان بدسگالان جفت گداز کرده

وی طبع نیک خواهان انباز ناز کرده

شد روزه خجسته عید مبارک آمد

اندر گشاده یابی این در فراز کرده

درهای رنج بادا بر تو فراز دائم

درهای عیش بادت بیوسته باز کرده

از خلق بی نیازی هستی جهانیان را

از خواسته ببخشش دل بی نیاز کرده

چون می خوری امیرا باده طراز میخور

کر مشگ ناب کردی بر گل طراز کرده

گر شعر کوته آمد چون می خورم بشادی

شعر دراز خوانم فردا نماز کرده

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode