دلی دیدم بسی تیمار دیده
فراوان سختی و خواری کشیده
بغم پیوسته وز شادی گسسته
رمیده زان و با این آرمیده
خریده انده و شادی فرخته
فرخته راحت و زحمت خریده
بیند زلفک دلبند بسته
بخار غمزه خوبان خلیده
بپرسیدم کسی را کاین دل کیست
مرا گفت ای بلای عشق دیده
چنان گشتی که نشناسی دل خویش
دل تست اینکه هست از تو رمیده
بنالیدم چو نام دل شنیدم
بباریدم برخ بر آب دیده
چو من بیهوش و بی دل باشد آری
اگر چه عاشقی باشد شمیده
بورزم مهر خوبان تا توانم
ندارم تن برنج اندر خمیده
که من بسیار خوبان را گزیدم
ندیدم چون تو خوبی را گزیده
نداند تلخی هجران کسی کو
نباشد تلخی هجران کشیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شود خون جگر از دل چکیده
که آب آتشین آید ز دیده
از اختر، کِی بُوَد روزِ گُزیده،
بَدِ بَهرام و کیوان زو بریده؟
ایازی خاص و از خاصان گزیده
ز مسعودی به محمودی رسیده
بحقّ چار یار برگزیده
که دورم مفگن ای نور دو دیده
ستوده شمس دین ای صبح لفظت
بمهر از مشرق معنی دمیده
هم از لفظت معانی فخر کرده
هم از معنیت دعوی بگرویده
مقالت همچو اخبارت ستوده
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.