میر مخدوم سفر کرد و دعایی فرمود
همه دلهای عزیزان بفراقش فرسود
دل ما از همه عالم بهوایت برخاست
علم الله کزین جمله تو بودی مقصود
روزی جان تو گشتست «هنیئالک » باد
آب حیوان که سکندر طلبش می فرمود
من چه گویم که چه شد فوت؟زمن وا اسفا!
سالک راه خدا، ساکن درگاه شهود
رفت ازین دیر فنا جانب محبوب ازل
رو بدرگاه خدا کرد که نعم المشهود
یا الهی، بکرم حافظ جانش می باش
میر مخدوم، که شد صاحب سر موعود
هر که او رو بخدا کرد مظفر گردد
آفتابی شود از طالع بخت مسعود
یار مردان خدا باش، که لذت بینی
همه جا جام مروق، همه جا ناله عود
نور الطاف خداوند، که بیش از بیشست
هرچه از ما کنهی دید برحمت افزود
میر مخدوم چه گویم؟ که ببی گاه و پگاه
قاسم خسته روان می کند از دیده دو رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خرابات شدم دوش مرا بار نبود
میزدم نعره و فریاد ز من کس نشنود
یا نبد هیچ کس از بادهفروشان بیدار
یا خود از هیچ کسی هیچ کسم در نگشود
چون که یک نیم ز شب یا کم یا بیش برفت
[...]
واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود
فرقیی مشکل چون عاشق و معشوق نبود
جز قیاس و دوران هست طرق لیک شدست
بر اولوالفقه و طبیب و متنجم مسدود
اندر این صورت و آن صورت بس فکرت تیز
[...]
شرف نفس به جود است و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش
که محال است در این مرحله امکان خلود
وی که در شدت فقری و پریشانی حال
[...]
آسمان قدر وزیرا چو تو بر روی زمین
تا زمان هست نبودست و بزرگی نبود
شاه ملک کرمی در بر خود فرزین وار
جای دادی و پسندد ز تو هرکس شنود
بنده بر رقعه اخلاص چو رخ راست رواست
[...]
هرکه همچون من و تو از عدم آمد بوجود
همه دانند که از بهر سجود آمد وجود
تا بسی محنت خدمت نکشد همچو ایاز
مرد همکاسه نعمت نشود با محمود
هرکه مانند خضر آب حیات دین یافت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.