گنجور

 
قاسم انوار

سرور سینه من از فروغ روی تو بود

ولی بسوخت بدرد تو جان غم فرسود

کجاست سرور رندان فقیر میر غیاث؟

کجاست عاشق حق، رند عاقبت محمود؟

بهر نفس که نمود او ز مهر روی بمن

چه گویم آنکه ازان رو مرا چه روی نمود؟

بهر سخن که همی گفتمی ز سر خدا

درین دیار مرا محرمی بجز تو نبود

کنون بجمله خراسان کسی نمی بینم

که پهلوی تو نشیند ببارگاه شهود

دریغ یار گرامی! دریغ عمر عزیز!

ز قاسمی بروانت سلام باد و درود

بقا بقای خدا باد و ملک خدا

چه حاصلست ازین پنج روزه معدود؟

گر آدمی بجهان صد هزار سود کند

ولی چو عاقبت الامر رفتنست چه سود؟

دو روزه عمر اگر صرف راه یار کنی

زهی سعادت جاوید و دولت مسعود!

 
 
 
رودکی

اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود

چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود

خدای را بستودم، که کردگار من است

زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود

همه به تنبل و بند است بازگشتن او

[...]

فرخی سیستانی

همی روی و من از رفتن تو ناخشنود

نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود

مرو که گر بروی باز جان من برود

من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود

مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو

[...]

ناصرخسرو

از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود

که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟

هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت

چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود

چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را

[...]

قطران تبریزی

خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود

هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود

نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد

پرندهای بهاری ز بوستان بربود

ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود

بدین بشارت فرخنده شاد باید بود

نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد

ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود

به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه