گنجور

 
قاسم انوار

یارب، بحق آنکه تویی عالم اسرار

کز یار سفر کرده ما کیست خبر دار؟

کان ماه مسافر بکجا بود و کجا شد؟

کان راهبر راه یقین، سالک اطوار

گفتیم باصحاب طریقت که: شفا یافت

هرکس که خورد شربتی ازطبله عطار

در ماه صفر شاه جهان را خبر آمد

کان ماه سفر کرد ازین عالم غدار

شهزاده دین بود ولی شاه یقین بود

کردند بدین وجه عزیزان همه اقرار

ای ماه مبارک، سفرت دورتر افتاد

از فرقت دیدار تو جانها همه افگار

شوق تو ترا برد بدرگاه خداوند

عشق تو ترا برد بدان مجمع انوار

آن خواجه نمردست، که آن زنده جاوید

ناگه سفری کرد ازین دار بدان دار

قاسم تز فراق تو روان کرد دمادم

سیلاب سرشک مژه از چشم گهربار

 
 
 
رودکی

ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی

همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار

امروز به اقبال تو، ای میر خراسان

هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار

درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد

[...]

کسایی

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر

بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟

جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار

این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان

[...]

فرخی سیستانی

ای آنکه همی قصه من پرسی هموار

گویی که چگونه ست بر شاه تراکار

چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی

گفتار چه باید که همی دانی کردار

ور گویی گفتار بباید ز پی شکر

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار

زرد است و نزار است و چنین باشد گل خوار

همواره سیه سرش ببرند از ایراک

هم صورت مار است و ببرند سر مار

تا سرش نبری نکند قصد برفتن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
منوچهری

هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار

خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بی‌خار

آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی

وز خوردن آن روی شود چون گل بربار

آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه