تا پریشان نکند زلف ترا باد صبا
متصور نشود حالت جمعیت ما
موکشان برد مرا عشق ز مسجد بکنشت
الله الله،چه تفاوت، زکجا تا بکجا؟
هرچه در وصف توگفتند، زمه تا ماهی
سخنی بود بنسبت ز سمک تا بسما
راست ناید بقلم، گرد و جهان شرح دهند
تا قیامت صفت عشق من و حسن ترا
شاهد جان منی، پیش جمالت چون شمع
دارم امشب هوس سوختن از سر تا پا
دوش گفتی که: در آیینه رخساره من
بخدا می نگری؟ گفتم: آری بخدا
دل قاسم ز سر جان گرامی برخاست
به وفاداری حسن تو، زهی حسن وفا!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است و به تمثیلهای عاشقانه اشاره دارد. شاعر از زیبایی محبوبش سخن میگوید و بیان میکند که هیچ چیزی نمیتواند احساسات او را نسبت به آن زیبایی به هم بزند. او عشق را قدرتی توصیف میکند که او را از مسجد به خانه محبوبش میکشاند و نشان میدهد که این عشق چقدر عمیق و غیرقابل توصیف است. در ادامه، شاعر به حالتی از سوختن در عشق اشاره میکند و با اشاره به سخنی از محبوبش، به نوعی به جمع کلمات و احساسات خود پرداخته و بند و بساط عشق و وفاداری را ترسیم میکند. در نهایت، او زیبایی و وفاداری محبوبش را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زلف تو به هم ریخته نشود، نمیتوان حالتی از جمع بودن ما را تصور کرد.
هوش مصنوعی: عشق مرا به جایی برد که از مسجد و معنای خداوند نیز فراتر است. چه فرقی دارد که از کجا آمدهام و به کجا میروم؟
هوش مصنوعی: هرچه درباره تو گفته شده، تنها کلامی است که بین ماهی و ماه قرار دارد و به نوعی از اسطورههای بزرگ سخن میگوید.
هوش مصنوعی: درست نیست که به قلم توصیف کنم، زیرا تا ابد نیاز است که عشق من و زیبایی تو را بیان کنند.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو نور وجودم هستی و امشب که زیبایی تو را میبینم، مثل شمعی آمادهام تا از عشق و زیباییات بسوزم.
هوش مصنوعی: دیشب به من گفتی که آیا در آینه، چهرهات را برای خدا مینگرم؟ من پاسخ دادم: بله، قسم به خدا.
هوش مصنوعی: دل قاسم به خاطر ارزش بالای جانش به وفاداری حسن تو برانگیخته شد. چه زیباست این وفاداری!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وین دو تن دور نگردند ز بام و در ما
نکند هیچ کس این بیادبان را ادبی
گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری
ای رفیقان من ای عمر و منصور و عطا
که شما هر سه سمائید و هوائید و صبا
کرده بیچاره مرا جوع به ماه رمضان
خبری هست ز شوال به نزدیک شما
تا به مغرب ننموده است مرا چهره هلال
[...]
شاه باز آمد برحسب مراد دل ما
ملت از رایت او ساخته عونی به سزا
خیل خیل از خدمش تعبه کرده دگر
جوق جوق از حشمش تاختنی برده جدا
سوی هر مرحله راهی (پیموده) برده یک تن
[...]
هرکه آن چشم دژم بیند و آن زلف دوتا
اگر آشفته و شوریده شود هست روا
منم اینک شده آشفتهٔ آن چشم دُژَم
منم اینک شده شوریدهٔ آن زلف دو تا
هوشمن درلب ماهی است به قده سروسهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.