خورشید منور ز جمال تو هویداست
در مشرب عذب تو چه گویم که چه سرهاست؟
عارف نکند منع من از عشق تو، آری
مجنون چه کند؟ کین کشش از جانب لیلاست
عمریست بسر می برم اندر سر کویت
در سایه زلف تو، که آن مایه سوداست
ناصح ز سیاهی دل خویش ندانست
کان زلف سیه پوش تو غارتگر دلهاست
ای دل، همه کس طالب یارند، فاما
تا بخت کرا جوید و دولت ز کجا خاست؟
از بوی می عشق تو شد مست جهانی
زاهد بخرابات مغان آمد و می خواست
گویند که: آن یار ز قاسم نکند یاد
این نیز هم از طالع شوریده شیداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز به هر حالی بغداد بخاراست
کجا میر خراسانست، پیروزی آنجاست
ساقی، تو بده باده ومطرب تو بزن رود
تا می خورم امروز، که وقت طرب ماست
می هست ودرم هست و بت لاله رخان هست
[...]
امروز به هر حالی بغداد بخاراست
کجا میر خراسانست پیروزی آنجاست
گویند عقابی به در شهری برخاست
وز بهر طمع پر به پرواز بیاراست
ناگه ز یکی گوشه ازین سخت کمانی
تیری ز قضای بد بگشاد برو راست
در بال عقاب آمد آن تیر جگردوز
[...]
ای صاحب اعلی دل تو عالم اعلاست
رای تو چو خورشید، درخشنده و والاست
گر دهر مُهَنّاست بدین عید همایون
این عید همایون به بقای تو مهناست
عالم به تو خرم شد و گیتی به تو روشن
[...]
شب هست و شراب هست و عاشق تنهاست
برخیز و بیا بتا که امشب شب ماست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.