هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نوی
بنده فرمان تو هرجا که ضعیفست و قوی
قیمت عشق ندانست دل و غافل ماند
قیمت در شب افروز نداند قروی
وصف آن یار ندانی، که ز دانش دوری
قدر جانان نشناسی، که بجان در گروی
در ره ار یک دل و یک رنگ شوی مقبولی
راه وحدت نتوان رفت بوصف بغوی
باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت
هرچه کشتی، بیقین، باز همان را دروی
هرکرا لطف خدا شامل احوال شود
ره بمقصود برد زود بوصف نبوی
قاسمی،قصه جانان بصفت ناید راست
ره تحقیق میسر نشود تا نروی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز گرد اکنون و آهستگشان بر سر و روی
آبکی خرد بزن خاک لب جوی بروی
جامهای بفکن و برگرد به پیرامن جوی
هر کجا تازه گلی یابی از مهرببوی
ای کمال النسب از بهر خداوند مگوی
کان ندیمان گزیده ز کجا کردی روی
هریکی همچو سگ لاک دوان از پس بوی
ضرر نقل و هلاک قدح و مرگ سبوی
بدم مفت دوان دربدر کوی بکوی
[...]
قُرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی
روی بنمای که امروز چنین دارد روی
درِ عذر و گرهِ موی ببند و بگشای
که پذیرایِ گره شد تنم از مویه چو موی
ای شده پایِ دلم آبله در جستن تو
[...]
اگر امشب بر من باشی و خانه نروی
یا علی شیر خدا باشی یا خود علوی
اندک اندک به جنون راه بری از دم من
برهی از خرد و ناگه دیوانه شوی
کهنه و پیر شدی زین خرد پیر گریز
[...]
بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوی
دلبر کافرم از چادر کافوری روی
کرده هر هفت سر هفته و گرمابه زده
عرق و آب چکانش چو گلاب از سر و موی
کند شد قوت رفتارم از آن تیزی خوی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.