تو جام جمی، اما در جام نمیدانی
این رمز نمی بینی، این قصه نمیخوانی
هرگز نبود دل را ذوق سر و سامانی
زان ذوق که من دیدم در بی سر و سامانی
هرچند که یک ذره خالی ز خدا نبود
لیکن چه زند موری با فر سلیمانی؟
بی روی نگار من، وان باغ و بهار من
ای نور، تو تاریکی، ای روضه، تو زندانی
زان پیش که مرگ آید جامی دو بدست آور
چون فوت شود فرصت، چه سود پشیمانی؟
ای عشق، تو درمانی هم راهبر جانی
ای چهره، تو تابانی، ای زلف پریشانی
با این همه خوبیها جان از تو توان بردن
نتوان ز تو جان بردن، الا بگران جانی
در عشق و هوای او با جور و جفا خو کن
هرگز نتوان رفتن این راه بآسانی
قاسم، ره عرفان رو تا هر طرفی بینی
صد کوس اناالحقی صد نعره «سبحانی »
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و جستجو برای درک معنای عمیق زندگی میپردازد. شاعر بیان میکند که در جستجوی حقیقت و رازها، فردی ممکن است غافل باشد و نتواند به عمق معانی برسد. او به زیبایی و دلانگیزی عشق اشاره کرده و میگوید که این احساس میتواند درد و رنجهایی به همراه داشته باشد، اما ارزش آن را دارد. علاوه بر این، تاکید میکند که در عشق باید با مشکلات و سختیها روبرو شد و این مسیر هرگز آسان نیست. در نهایت، شاعر به سفر معنوی و شناخت الهی اشاره میکند و از صداها و نعرههای عرفانی سخن میگوید که نشاندهنده درک عمیقتر از وجود و حقیقت است.
هوش مصنوعی: تو مانند بهشتی هستی، اما در حقیقت نمیدانی که این راز چیست، و نمیتوانی این داستان را درک کنی.
هوش مصنوعی: هرگز قلب من از شوق و شادی به آرامش نرسید، چرا که آن شور و شوقی که من تجربه کردم، در بینظمی و بیسامانی بود.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه هیچ چیز از خدا خالی نیست، اما مورچهای که به ترفندها و قدرتهای سلیمان دسترسی ندارد، چه میتواند بکند؟
هوش مصنوعی: بدون حضور چهره معشوق من، باغ و فصل بهار و زیباییها برای من بیمعناست. ای نور، تو در واقع تاریکی هستی و ای گلزار، تو به نوعی زندان من محسوب میشوی.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه مرگ بیاید، شرابی به دست آور که وقتی فرصت از دست برود، چه فایدهای دارد پشیمانی؟
هوش مصنوعی: ای عشق، تو مایهی شفایی و راهنمای جان من هستی؛ ای چهرهات نورانی و درخشان است، و ای زلفهایت به هم ریخته و زیبا.
هوش مصنوعی: با وجود تمام خوبیها، نمیتوان جان را از تو گرفت. تنها در حالتی که دلbroken باشد، میتوان جان را از تو جدا کرد.
هوش مصنوعی: در عشق و محبت او باید با سختیها و مشکلات کنار بیایی، زیرا این مسیر به راحتی طی نخواهد شد.
هوش مصنوعی: قاسم، در مسیر عرفان حرکت کن و در هر سمتی که نگاه میکنی، صدها صدای «من حقیقت هستم» و «پاک و منزهم» به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خانه برون رفتم من دوش به نادانی
تو قصهٔ من بشنو تا چون به عجب مانی
از کوه فرود آمد زین پیری نورانی
پیداش مسلمانی در عرصهٔ بلسانی
چون دید مرا گفت او داری سر مهمانی
[...]
ما انصف ندمانی لو انکر ادمانی
فالقهوة من شرطی لاالتوبة من شانی
ریحان به سفال اندر بسیار بود دانی
آن جام سفالی کو و آن راوق ریحانی
لو تمزجها بالدم من ادمع اجفانی
[...]
ترسا بچهٔ لولی همچون بت روحانی
سرمست برون آمد از دیر به نادانی
زنار و بت اندر بر ناقوس ومی اندر کف
در داد صلای می از ننگ مسلمانی
چون نیک نگه کردم در چشم و لب و زلفش
[...]
ترسا بچهای، شنگی، شوخی، شکرستانی
در هر خم زلف او گمراه مسلمانی
از حسن و جمال او حیرت زده هر عقلی
وز ناز و دلال او واله شده هر جانی
بر لعل شکر ریزش آشفته هزاران دل
[...]
پنهان به میان ما میگردد سلطانی
و اندر حشر موران افتاده سلیمانی
میبیند و میداند یک یک سر یاران را
امروز در این مجمع شاهنشه سردانی
اسرار بر او ظاهر همچون طبق حلوا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.