گنجور

 
قاسم انوار

تو محبوب جانی و جان جهانی

فدای تو صد عمر و صد زندگانی

بنور هدایت چراغ زمینی

برفعت فزون تر ز هفت آسمانی

علیه الصلوتی، علیه السلامی

امین زمینی، امان زمانی

تو سلطان جودی و شاه وجودی

بنور جبین رهبر کاروانی

چو شوق تو دیدم فراموش کردم

جمال جوانی، سماع اغانی

تو ساقی حقی، که جان و جهانرا

ز فیض تو باشد شراب مغانی

ز سیر و سلوک تو جبریل واماند

که با تو نیارد کسی هم عنانی

امانت دیاری، شریعت دثاری

طریقت تو داری، حقیقت تو دانی

شریعت چه گوید؟ حقیقت چه جوید؟

«معانی المبادی »، «مبادی المعانی »

جمیلی، جزیلی، کریمی، کفیلی

ترا قاسمی بنده جاودانی