گنجور

 
مولانا

پنهان به میان ما می‌گردد سلطانی

و اندر حشر موران افتاده سلیمانی

می‌بیند و می‌داند یک یک سر یاران را

امروز در این مجمع شاهنشه سردانی

اسرار بر او ظاهر همچون طبق حلوا

گر مکر کند دزدی ور راست رود جانی

نیک و بد هر کس را از تخته پیشانی

می‌بیند و می‌خواند با تجربه خط خوانی

در مطبخ ما آمد یک بی‌من و بی‌مایی

تا شور دراندازد بر ما ز نمکدانی

امروز سماع ما چون دل سبکی دارد

یا رب تو نگهدارش ز آسیب گران جانی

آن شیشه دلی کو دی بگریخت چو نامردان

امروز همی‌آید پرشرم و پشیمانی

صد سال اگر جایی بگریزد و بستیزد

پرگریه و غم باشد بی‌دولت خندانی

خورشید چه غم دارد ار خشم کند گازر

خاموش که بازآید بلبل به گلستانی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

از خانه برون رفتم من دوش به نادانی

تو قصهٔ من بشنو تا چون به عجب مانی

از کوه فرود آمد زین پیری نورانی

پیداش مسلمانی در عرصهٔ بلسانی

چون دید مرا گفت او داری سر مهمانی

[...]

خاقانی

ما انصف ندمانی لو انکر ادمانی

فالقهوة من شرطی لاالتوبة من شانی

ریحان به سفال اندر بسیار بود دانی

آن جام سفالی کو و آن راوق ریحانی

لو تمزجها بالدم من ادمع اجفانی

[...]

عطار

ترسا بچهٔ لولی همچون بت روحانی

سرمست برون آمد از دیر به نادانی

زنار و بت اندر بر ناقوس ومی اندر کف

در داد صلای می از ننگ مسلمانی

چون نیک نگه کردم در چشم و لب و زلفش

[...]

عراقی

ترسا بچه‌ای، شنگی، شوخی، شکرستانی

در هر خم زلف او گمراه مسلمانی

از حسن و جمال او حیرت زده هر عقلی

وز ناز و دلال او واله شده هر جانی

بر لعل شکر ریزش آشفته هزاران دل

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مولانا

ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی

پنهان شده و افکنده در شهر پریشانی

ای آتش در آتش هم می‌کش و هم می‌کش

سلطان سلاطینی بر کرسی سبحانی

شاهنشه هر شاهی صد اختر و صد ماهی

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه