پنهان به میان ما میگردد سلطانی
و اندر حشر موران افتاده سلیمانی
میبیند و میداند یک یک سر یاران را
امروز در این مجمع شاهنشه سردانی
اسرار بر او ظاهر همچون طبق حلوا
گر مکر کند دزدی ور راست رود جانی
نیک و بد هر کس را از تخته پیشانی
میبیند و میخواند با تجربه خط خوانی
در مطبخ ما آمد یک بیمن و بیمایی
تا شور دراندازد بر ما ز نمکدانی
امروز سماع ما چون دل سبکی دارد
یا رب تو نگهدارش ز آسیب گران جانی
آن شیشه دلی کو دی بگریخت چو نامردان
امروز همیآید پرشرم و پشیمانی
صد سال اگر جایی بگریزد و بستیزد
پرگریه و غم باشد بیدولت خندانی
خورشید چه غم دارد ار خشم کند گازر
خاموش که بازآید بلبل به گلستانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای انسانی میپردازد که در میانه زندگی و روابط میتواند مظاهر مختلفی از رفتار و احساسات را ببیند. شاعر از ورود یک شخصیت با اقتدار و توانایی بیانش حکایت میکند که به هر حال نه تنها به روحیات افراد، بلکه به رازهای درونی آنها نیز آگاهی دارد. او به تحلیل خوبیها و بدیهای دیگران میپردازد و چالشی در دلهایشان برمیانگیزد. در عین حال، از زیبایی و غمهای زندگی صحبت میکند و به مراقبت و حفظ شخصیتها از آسیبها توجه میکند. شعر در نهایت به امیدی برای بازگشت خوشی و آرامش به دلها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در میان ما شخصیتی بزرگ و برجسته حضور دارد که به طور ناشناس در میان مردم میگردد، و در روز قیامت، افرادی کوچک و بیمقدار به مانند مورچهها در برابر او قرار خواهند گرفت.
هوش مصنوعی: او امروز در این جمع، هر یک از یاران را میبیند و از حال آنها باخبر است.
هوش مصنوعی: اگر کسی به ظاهر رازها را مانند شیرینی روی سفره به نمایش بگذارد، اما در باطن نیت ناپاکی داشته باشد، جان او در خطر است.
هوش مصنوعی: هر کسی ویژگیها و کیفیتهایش را از روی علامتها و نشانههایش میشناسند و با تجربهای که دارند، میتوانند آنها را تشخیص دهند.
هوش مصنوعی: یک نفر بیخبر و بیاحساس به آشپزخانه ما آمد و میخواهد با بیاحساسیاش بر جو و حالوهوای ما تاثیر بگذارد و نمک بر زخمهایمان بریزد.
هوش مصنوعی: امروز حال و هوای ما شبیه دل سبکی است که پر از شادی و نشاط است. ای پروردگار، تو نگهدار این حالت ما از آسیبها و خطرات زندگی.
هوش مصنوعی: شیشهای که دلش شکست و اشک ریخت، امروز با شرم و پشیمانی به سراغمان میآید، مانند کسانی که دلیر نیستند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به مدت صد سال در گوشهای زندگی کند و با غم و اندوه دست و پنجه نرم کند، هیچ خوشی و خندهای در زندگیاش وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: خورشید نگران نیست اگر بخواهد از غم خود عصبانی شود، زیرا در نهایت بلبل دوباره به باغ و گلستان بازخواهد گشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خانه برون رفتم من دوش به نادانی
تو قصهٔ من بشنو تا چون به عجب مانی
از کوه فرود آمد زین پیری نورانی
پیداش مسلمانی در عرصهٔ بلسانی
چون دید مرا گفت او داری سر مهمانی
[...]
ما انصف ندمانی لو انکر ادمانی
فالقهوة من شرطی لاالتوبة من شانی
ریحان به سفال اندر بسیار بود دانی
آن جام سفالی کو و آن راوق ریحانی
لو تمزجها بالدم من ادمع اجفانی
[...]
ترسا بچهٔ لولی همچون بت روحانی
سرمست برون آمد از دیر به نادانی
زنار و بت اندر بر ناقوس ومی اندر کف
در داد صلای می از ننگ مسلمانی
چون نیک نگه کردم در چشم و لب و زلفش
[...]
ترسا بچهای، شنگی، شوخی، شکرستانی
در هر خم زلف او گمراه مسلمانی
از حسن و جمال او حیرت زده هر عقلی
وز ناز و دلال او واله شده هر جانی
بر لعل شکر ریزش آشفته هزاران دل
[...]
ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی
پنهان شده و افکنده در شهر پریشانی
ای آتش در آتش هم میکش و هم میکش
سلطان سلاطینی بر کرسی سبحانی
شاهنشه هر شاهی صد اختر و صد ماهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.