گنجور

 
قاسم انوار

گم کرده‌ایم راه و ندانیم پیشگاه

زان سوتَرَک رویم، کزان سوتَر است راه

شب تا سحر ز گریه ما هیچ کس نخفت

تا روی دل فروز تو دیدیم صبح گاه

مستان جام عشق تو بودند جان و دل

پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه

خواهی که قرب یابی در حضرت وصال

از مابغیر حضرت ما مقصدی مخواه

جانم بسوخت ز آتش حسرت که آن صنم

بر بیدلان گذشت و نکرد این طرف نگاه

دی می گذشت، جمله جهان پر نفیر شد

از سوز عشق، بس که برآمد فغان و آه

بر جان قاسمی نظری کن، ز راه لطف

زان پیشتر که آینه دل شود سیاه

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه

تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه

چون جامه‌ها به وقت مصیبت سیه کنند

من موی از مصیبت پیری کنم سیاه

قطران تبریزی

ای نیکخوی مردم ای نیک خوی شاه

تو نیکخواه شاه و ترا بخت نیکخواه

اندر میان رزم نمانی مگر بشیر

اندر میان بزم نمانی مگر بماه

هم آلت نبیدی و هم آلت سلاح

[...]

مسعود سعد سلمان

ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه

بهرام روز باده بهرام رنگ خواه

اندوه این جهان مخور ای ماه شاد باش

کامروز شادمانست از تخت و تاج شاه

افروخته ست طبعش و افراخته محل

[...]

وطواط

ای یک غلام تو به گه حرب صد سپاه

اندر جوار جاه تو اسلام را پناه

مقبل‌ترین عالمی و طالع تو را

هشت آسمان معسکر و هفت اختران سپاه

موج سخاوت تو رسیده به شرق و غرب

[...]

سوزنی سمرقندی

چون در هوای دل تن من گشت پادشاه

آمد به پیش سینه من از سفه سپاه

لشکرگه سفاهت من عرضه داد دیو

من ایستاده همبر عارض بعرضه گاه

دیو سیه گلیم بران بود تا کند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه