مرآت اوست جمله ذرات کاینات
«یا عاشقین، قوموا، حیوا علی الصلات »
در کوی عشق او بادب رو، که گفته اند :
در طور عاشقی حسناتست سیئات
ای آرزوی جان، چه کنم من دوای دل؟
بی تو نه خواب دارم و نه صبر و نه ثبات
جان مست روی تست، که آن روی دلفروز
صبحیست از سعادت و روزیست از نجات
زار و نزار تست، دلم هر کجا که هست
جان دوستدار تست، اگر موت اگر حیات
بسم الله، ار بخون دلم مایلی بگو
روزی مبارک آمد و شب لیلة البرات
گفتند: قاسمی ز هوای تو جان نبرد
در خنده رفت یار و چنین گفت «مات مات »
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و محبت خداوند و زیباییهای عشق اشاره میکند. او از دلتنگیهای خود میگوید و اینکه بدون معشوقش هیچ آرامش و ثباتی ندارد. تصویر روی محبوبش را به صبحی خوش و نجاتدهنده تشبیه میکند و اظهار میدارد که هرجا که باشد، دلش در پی اوست. شاعر از معشوقش میخواهد که اگر دوست دارد، از عشقش بگوید و به یادش بیاورد که روز خوشی در راه است. در نهایت، به کمبود عشق و تأثیر آن بر زندگیاش اشاره میکند و میگوید حتی وقتی محبوب با خنده میرود، این غم او را ناتوان کرده است.
هوش مصنوعی: تمام ذرات جهان آینهدار او هستند. ای عاشقان، بر خیزید و برای عبادت به پا خیزید.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق او با ادب و احترام رفتار کن، چرا که گفتهاند در مسیر عشق، کارهای خوب تبدیل به کارهای بد میشوند.
هوش مصنوعی: ای عشق زندگی من، حالا چه باید کنم تا قلبم را آرام کنم؟ بدون تو نه میتوانم بخوابم و نه صبر و شکیبایی دارم.
هوش مصنوعی: روح سرشار از شادی من در زیبایی چهره توست که همانند سپیده دم خوشبختی و روزی از رهایی میدرخشد.
هوش مصنوعی: تو در همه حال و هر مکان در دل من حضور داری، من به عشق تو زندهام و برایم مهم نیست که در چه وضعیتی قرار دارم، حتی اگر مرگ یا زندگی باشد.
هوش مصنوعی: به نام خدا، اگر دلت میخواهد بخوان، بگو که روز مبارکی آمده و شب عید بزرگ در پیش است.
هوش مصنوعی: گفتند که قاسمی نتوانسته است در هوای تو زندگی کند و جانش را باخته است. یار در حالی که میخندید، گفت: «کاملاً متحیر و شگفتزدهام.»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روز عید خلق وز خلق را نجات
بر تو بخیر باد و سعادت شب برات
باشد بلی بخیر و سعادت برات تو
چون خلق را زعدل تو باشد زغم نجات
در دیده مروت و اندر تن خرد
[...]
جبار عرش و فرش و قدیم صفات و ذات
معبود مملکت ملک کون و کاینات
ذاتی قدیم بوده ولیکن نه از قدم
حیی همیشه زنده ولیکن نه از حیات
بر آسمان چو مشعله از قدرتش نجوم
[...]
هرگز ندید چشم جهان روی مکرمات
کوته نشد ز دامن کس دست حادثات
بر زایران نگشت گشاده در عطا
بر اهل فضل بسته نشد راه نایبات
بی مجد دین صفی سلاطین نجیب ملک
[...]
یک بوسه زان دو شکَرِ شیرین تر از نبات
ارزد به نزد من به همه ملکِ کاینات
خضر از کجا و خطِّ غبار تو از کجا
یک بوسه از لب تو و صد چشمه ی حیات
خواهد که احتراز کند از بلا خرد
[...]
ای دیده در شناختن حال کاینات
باید که باشدت نظری از سر انات
بنیاد کارها همه بر هفت و چار دان
نه از سر تهتک رأی از ره ثبات
زان هفت و زین چهار که مجموع یازده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.