بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیران
یک جام به ز صد جم در بزم می پرستان
آن کس که صاف نوشد، در راه زهد کوشد
لیکن خبر ندارد از ذوق درد نوشان
ای جان جان جانم، در حال من نظر کن
تا دل بناله آید، تا جان شود خروشان
چون با تو باشد این دل جان را غمی نباشد
در عرصه قیامت، روز صراط و میزان
در راه عشق جانان، حیران مباش، حیران
صحوست ضد حیرت، کفرست ضد ایمان
کافر بوقت مردن روی آورد بدان رو
چون روی نیک بیند، از بد شود پشیمان
خواهی سماع مستان خوش گردد، ای دل و جان
یا در میان چرخ آ، یا آستین برافشان
دل پرده دارد اما، دارد بتو تولی
این پردها بسوزد از آه دردمندان
آشفته گشت قاسم آن دم که گشت پیدا
بر چهره مشعشع آن زلفها پریشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حور حریر سینه کام روان حوران
چشمم چو بحر دارد دل جایگاه بحران
بر ماه لاله کارد بر لاله مشگ بارد
پر مشگ لاله دارد رخسار و زلفش الوان
بر سرو باغ دارد بر گل چراغ دارد
[...]
ای کامگار سلطان،انصاف تو به گیهان
گشته عیان
مسعود شهریاری،خورشید نامداری
اندر جهان
ای اوج چرخ جایت،گیتی ز روی و رایت
[...]
از دورهای گردون وز صنعهای یزدان
زیباترین عالم فرخترین کیهان
از نورهاست خورشید از طبعهاست آتش
از سنگهاست یاقوت از فصلهاست نیسان
از ماههاست روزه از روزهاست جمعه
[...]
ای معجزات موسی بنموده از گریبان
هم چشم تست فرعون ، هم زلف تست ثعبان
ای پیش روی خوبت حسن هزار یوسف
داری هزار یعقوب اندر هزار کنعان
ای خاسته بخوبی ، صد فتنه خاست از تو
[...]
ای امتان باطل بر نان زنید بر نان
وی امتان مقبل بر جان زنید بر جان
حیوان علف کشاند غیر علف نداند
آن آدمی بوَد کاو جوید عقیق و مرجان
آن باغها بخفته، وین باغها شکفته
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.