گنجور

 
قاسم انوار

ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد کز جهان

مرغ دلم طیران کند بالای هفتم آسمان

کاشانه را ویران کنم، می خانه را عمران کنم

در لامکان جولان کنم، چون درکشم رطل گران

بر هم زنم بت خانه را، عاقل کنم دیوانه را

ساجد کنم بیگانه را، در پیش تخت شاه جان

دل را ز غم بی غم کنم، حق را بحق محرم کنم

مجروح را مرهم کنم، هستم طبیب مهربان

از رومیان لشکر کشم، مرکب بمیدان درکشم

شمشیر بران برکشم، برهم زنم هندوستان

از «لا» زنم در «لا» زنم، «لا» بر سر «الا» زنم

من بیخ «لا» را برکنم، چون دارم از «الا» نشان

سیمرغ قاف قربتم، شهباز دست قدرتم

غواص بحر حکمتم گوهر شناس انس و جان

بر کهربا لؤلؤ زنم، بر قصر قیصر «قو» زنم

از سوز دل «یاهو» زنم، تا آتش افتد در جهان

قاسم، سخن کوتاه کن، برخیز و عزم راه کن

شکر بر طوطی فگن، مردار پیش کرکسان

 
 
 
ناصرخسرو

انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان

ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
امیر معزی

چون‌ کرد پیش‌آهنگ را در زیر محمل ساربان

بر پشت پیش‌آهنگ شد از خیمه شمع کاروان

آن چون مه ناکاسته چون ‌گلبن پیراسته

همچون بهشت آراسته روشن چو خرم بوستان

صافی تن او نسترن بویا بر او یاسمن

[...]

سنایی

داری تو ای سرو روان بر لاله و بر ارغوان

از مشک و عنبر صولجان از عشقت ای حور جنان

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مجیرالدین بیلقانی

لا تحترق منی الجنان

لا تبل نفسی بالهوان

مولانا

ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان

در گوش جانم می‌رسد طبل رحیل از آسمان

نک ساربان برخاسته قطّارها آراسته

از ما حلالی خواسته چه خفته‌اید ای کاروان

این بانگ‌ها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه