آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان
«الله معک » گفت همه جان کریمان
«الله معک » چیست؟ خدا یار تو بادا
چون یار تو شد یار، شود کار بسامان
با حضرت حق باش بهر حال که باشی
تا مشکلت آسان شود و بخت بفرمان
آسان چه بود کان صنم از پرده درآید؟
کار تو شود چون زر و مشکل همه آسان
ای جان و جهان، نقد تو در خانه خویشست
زین حال چو خوش وقت شدی، دست برافشان
ما را قدحی داد، دل و دین و خرد برد
دیگر چه کند تا پس از این ساقی مستان؟
جایی که نماند ورع و زهد و سلامت
در هر دو جهان عشق بود سلسله جنبان
در حال شود ملک و ملک راکع و ساجد
آنجا که قیامت شود از قامت انسان
قاسم چو ترا دید حیات ابدی یافت
در حضرت واجب شد ازین خطه امکان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این گنبد گردان که برآورد بدین سان
…ـان
ای منظره و کاخ برآورده به خورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان
تاچون ز در باغ درآید مه نیسان
از دیدن او تازه شود روی بساتین
این گنبد پیروزهٔ بیروزن گردان
چون است چو بستان گه و گاهی چو بیابان؟
من خانه نه دیدم نه شنیدم به جز این نیز
یک نیمه بیابان و دگر نیمه گلستان
ناگاه گلستانش پدید آرد گلها
[...]
المنه لله که خورشید خراسان
از برج شرف گشت دگر باره درخشان
المنه لله که آراست دگر بار
دیوان خراسان بسزاوار خراسان
المنه الله که از کشتی عصمت
[...]
آن غیرت یزدان نگر و قدرت یزدان
از قدرت یزدان چه عجب غیرت چندان
هرگز نرسد کس بسر قدرت ایزد
هرگز نرسد کس بسر غیرت یزدان
گه کوه و بیابان کند از باغ و بساتین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.