گنجور

 
قاسم انوار

شب، همه شب به هوای تو چنین مست خراب

بانگ عشق تو بگوشم رسد از چنگ و رباب

نفسی بیش نماندست ز بیمار غمت

آخر، ای یار گرامی، نفسی اندر یاب

ما که سودای تو داریم نگوییم ز زهد

نکند بلبل شوریده دل آهنگ غراب

خانه آب و گل خویش چه معمور کنیم؟

کعبه جان و دل ما چو خرابست و یباب

این چه رسمست که بر روی نقاب اندازی؟

چهره بگشا و برانداز ره و رسم و نقاب

تا یقین تو باخلاص مقارن نشود

قشر باشی بر مستان حقیقت، نه لباب

قاسم از صحبت جهال کناری یابد

که ندانند بد از نیک و خطا را ز صواب

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
فرخی سیستانی

روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتاب

عید فرخنده فراز آمد با جام شراب

قوم را گفتم چونید شمایان به نبید

همه گفتند صوابست صوابست صواب

چه توان کرد اگر روزه زما روی بتافت

[...]

ناصرخسرو

ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب

وز غم غربت از سرْت بپرّید غراب

گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب

گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب

هر درختی که ز جایش به دگر جای برند

[...]

منوچهری

باغ معشوقه بد و عاشق او بوده سحاب

خفته معشوقه و عاشق شده مهجور و مصاب

عاشق از غربت باز آمده با چشم پرآب

دوستگان را با سرشک مژه برکرد از خواب

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

نبود صعبتر از هجر بتان هیچ عذاب

که شب و روز جدا دارد از من خور و خواب

اندرین گیتی کس یاد نکردی ز گنه

گر بدان گیتی چون هجر بدی هیچ عذاب

تا غم فرقت آن ماه بمن باز نخورد

[...]

حکیم نزاری

روز برف است بیایید و بیارید شراب

تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب

میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای

تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب

در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه