خاطرم آشفته و جان در ملال
رو بنما، ای مه فرخنده فال
بی تو عجب مضطربم روز و شب!
مرغ دلم چند زند پر و بال؟
بلبل شوریده دل، افغان مکن
موسم هجران شد و آمد وصال
وصل بفریاد دل من رسید
یافتم از هجر بسی گوشمال
گل پس پرده ز همه فارغست
بلبل، ازین حال دمی خوش بنال
بلبل آشفته، شغب را بمان
نوبت حالست، مکن قیل و قال
واعظ ما قصه و افسانه گفت
خواجه سمینست، نشد در جدال
خواجه عزیزست، ولیکن نکرد
از طرف تن سوی جان انتقال
قاسمی، از عین عیان قصه کن
تا بکی اندیشه خواب و خیال؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مانده به یمگان به میان جبال
نیستم از عجز و نه نیز از کلال
یکسره عشاق مقال منند
در گه و بیگه به خراسان رجال
وز سخن ونامهٔ من گشت خوار
[...]
صفر کن این بُرج ز طوق هِلال
باز کن این پرده ز مُشتی خیال
إِنَّ هَوَی النَّفْسِ یَقُدُّ الْعِقال
لا یَتَهَدّیٰ وَ یَعِی ما یُقال
خاک من و توست که باد شَمال
میبردش سوی یَمین و شِمال
ما لَکَ فِی الْخَیمةِ مُسْتَلْقیاً؟
[...]
در «اوده» بخشش او تا دو سال
هیچ غم و ناله نبود از منال
مظهر حسن جمالش بجلال
مظهر وصف جلالش بکمال
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.