چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟
چه بود حالت مجنون رند دامن چاک؟
خدای داند احوال جنس موجودات
«الهی، انت الهی و لا اله سواک »!
شراب ناب ز جام جمال لیلی خورد
زهی شراب مصفا! زهی پیاله پاک!
جهان مظاهر حسن خداست، عز و جل
بپیش چشم خدا بین عارف چالاک
ولی بمظهر انسان، که مظهر خاصست
قیاس مظهر دیگر مکن، بگو: حاشاک!
میان ملک و ملک جوهری چو انسان نیست
هزار بار طلب کردم از سمک بسماک
کمال علت غاییست، قاسمی، انسان
اگر دلیل طلب می کنی بخوان «لو لاک »
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلدادگی، بهویژه عشق مجنون به لیلی و حال و روز آنهاست. شاعر به زیبایی و جذابیت لیلی اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز نمیتواند مانند او خالص و پاک باشد. همچنین، او دنیا را تجلی حسن الهی میداند و تأکید میکند که انسان، مظهر خاص خداوند است و نباید او را با سایر مخلوقات مقایسه کرد. در نهایت، شاعر بر کمال و هدف انسانیت تأکید میکند و به اهمیت وجودی انسان به عنوان یک هدف نهایی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا سوال میشود که داستان لیلی در این دنیای مادی چه معنایی دارد و حالت مجنون، که در عشق او پردهنشین است و خود را بیتاب و ناراحت نشان میدهد، چگونه است؟
هوش مصنوعی: خداوند به وضعیت و حالات موجودات آگاه است. تنها تو ای خداوند، به من کمک کن و غیر از تو کسی را نمیپرستم.
هوش مصنوعی: شراب خالص از زیبایی لیلی نوشید، چه شراب زلالی! چه پیالهای پاک و خالص!
هوش مصنوعی: جهان نشاندهنده زیباییهای الهی است و فرد عارف با آگاهی و چالاکی میتواند این زیباییها را در حضور خداوند مشاهده کند.
هوش مصنوعی: انسان به عنوان یک مظهر خاص دارای ویژگیها و جایگاهی منحصر به فرد است و نباید آن را با دیگر مظهرها مقایسه کرد. این موقعیت او بسیار ویژه و ممتاز است.
هوش مصنوعی: در بین فرشتگان و سایر موجودات، هیچ چیز به اندازه انسان ارزشمند و با ارزش نیست. من بارها از مخلوقاتی که در آسمان و زمین هستند درخواست کردهام، اما به چیزی جز انسان نرسیدهام.
هوش مصنوعی: کمال، هدف نهایی است. قاسمی، اگر به دنبال دلیل هستی، به آیه «لو لاک» مراجعه کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به مستحقان ندهی هرآنچه داری و باز
دهی به معجر و دستار سبزک و سیماک
بجان پاک تو ای خواجه احمد شباک
که همچو جان توام بانو پاک از دل پاک
سر من آنجا باشد که خاک پای تو است
وگرچه سر ز شرف برگذارم از افلاک
بچشم من تو چنانی که توتیا شمرند
[...]
بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک
که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک
بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای
که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک
تو شاه تخت وجودی چه جای تست اینجا
[...]
بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک
درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک
به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم
ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک
کدام دل که به خون در نمیکشد دامن؟
[...]
کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش
وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک
سخن به لطف و کرم با درشتخوی مگوی
که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.