با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز
ای ماه وفا پیشه و ای شاه دل افروز
بی شاهد و شمعیم درین وادی ایمن
شاهد، بنما چهره و آن شمع بر افروز
ما را ز ازل جام می عشق تو دادند
از باده پارینه بدان مستی امروز
ما خرقه ناموس بصد پاره دریدیم
زاهد، تو برو خرقه تزویر و ریا دوز
امروز که مهمان منست آن دل و دلدار
ای چنگ، دمی ساز کن، ای عود، همی سوز
امید چنانست دلم را بخداوند
در پیش رخت چاک زنم خرقه پیروز
المنة لله که زمستان بسر آمد
هنگام بهار آمد و شد نکهت نوروز
زاهد دهدم توبه ز روی تو، چه گویم؟
از قول بداندیش و حکایات بدآموز
عشقت بدل عاشق آشفته قاسم
از بخت بلند آمد و از طالع فیروز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و حالتی مستیآلود اشاره دارد. او با توصیف زیبایی و وفای معشوق، از شبی پرنشاط و روزهایی شاداب صحبت میکند. در این فضا، او خود را بیخود و بیپروا مییابد و از زاهدان و ریاکاران فاصله میگیرد. شاعر به سرنوشتی خوشبین است و به بهار و نوبهار اشاره میکند، به نوعی نشاندهندهی امید و تازگی است. او همچنین به آثار عشق بر دل عاشق و تأثیر آن بر سرنوشتش میپردازد و از تجربیات شخصی خود سخن میگوید. در نهایت، بیان میکند که این عشق میتواند زندگی او را متحول کند.
هوش مصنوعی: ما در شب و روز به خاطر زیبایی و جذابیت تو همیشه مدهوش و سرمست هستیم، ای ماهی که وفا و وفاداری را خوب میشناسی و ای پادشاهی که دلهای ما را شاد میکنی.
هوش مصنوعی: ما در این مکان امن و دور از دیگران هستیم و به شهادت و نشانهای نیاز داریم. پس ای معشوق، چهرهات را به ما بنما و روشنیات را به دل ما بتابان.
هوش مصنوعی: از آغاز، به ما جام عشق تو را بخشیدند و همین مشروب قدیمی، ما را امروز در حال مستی نگه داشته است.
هوش مصنوعی: ما لباس مقدس را بیپروا و به صد تکه پاره کردیم. ای زاهد! تو هم برو و لباس نفاق و ریا را بدوز.
هوش مصنوعی: امروز که محبوب و دلبر من مهمان من است، ای چنگ، لحظهای برایش موسیقی نوازش کن و ای عود، به خاطر او بسوز.
هوش مصنوعی: امید من چنان است که در حضور تو، به خاطر دل خود، لباس درویشی را پاره کنم و خود را تسلیم تو نمایم.
هوش مصنوعی: خوشحالی و شکرگزاری برای این است که زمستان پایان یافته و فصل بهار فرارسیده است، زمانی که شادابی و زیبایی نوروز نیز به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: من به زاهد میگویم که از عشق و زیبایی تو توبه کردهام، اما چه میتوانم بگویم؟ از حرفهای بد و داستانهای زشت دیگران.
هوش مصنوعی: عشق تو قاسم، عاشق آشفتهای را به وجود آورده است که از سرنوشت خوشبختی بهرهمند شده و بختش به او خوش یار بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز بزرگم بزن ای مطرب، امروز
زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
برزن غزلی، نغز و دلانگیز و دلافروز
ور نیست ترا بشنو و از مرغ بیاموز
ای من رهی آن رخ بستان افروز
گر نیست گل و لاله به جایست امروز
هجران تو چون آتش سوزان و دلم کوز
کم سوز دل خسته این عاشق دلسوز
با تابش زلف و رخت ای ماه دلافروز
از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل
[...]
بنمود بمن روی نگارین خود امروز
دلبند من آن کرد که مه روی کله دوز
در آرزوی روی نگاریش بدم دی
آن آرزوی دینه من راست شد امروز
میتافت بکف رشته و میدوخت بسوزن
[...]
عمر برف است و آفتاب تموز
اندکی ماند و خواجه غرّه هنوز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.