گنجور

 
قاسم انوار

با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز

ای ماه وفا پیشه و ای شاه دل افروز

بی شاهد و شمعیم درین وادی ایمن

شاهد، بنما چهره و آن شمع بر افروز

ما را ز ازل جام می عشق تو دادند

از باده پارینه بدان مستی امروز

ما خرقه ناموس بصد پاره دریدیم

زاهد، تو برو خرقه تزویر و ریا دوز

امروز که مهمان منست آن دل و دلدار

ای چنگ، دمی ساز کن، ای عود، همی سوز

امید چنانست دلم را بخداوند

در پیش رخت چاک زنم خرقه پیروز

المنة لله که زمستان بسر آمد

هنگام بهار آمد و شد نکهت نوروز

زاهد دهدم توبه ز روی تو، چه گویم؟

از قول بداندیش و حکایات بدآموز

عشقت بدل عاشق آشفته قاسم

از بخت بلند آمد و از طالع فیروز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

نوروز بزرگم بزن ای مطرب، امروز

زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز

برزن غزلی، نغز و دل‌انگیز و دل‌افروز

ور نیست ترا بشنو و از مرغ بیاموز

مسعود سعد سلمان

ای من رهی آن رخ بستان افروز

گر نیست گل و لاله به جایست امروز

هجران تو چون آتش سوزان و دلم کوز

کم سوز دل خسته این عاشق دلسوز

سنایی

با تابش زلف و رخت ای ماه دل‌افروز

از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز

از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک

وز تابش روی تو برآید دو شب از روز

بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل

[...]

سوزنی سمرقندی

بنمود بمن روی نگارین خود امروز

دلبند من آن کرد که مه روی کله دوز

در آرزوی روی نگاریش بدم دی

آن آرزوی دینه من راست شد امروز

میتافت بکف رشته و میدوخت بسوزن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
سعدی

عمر برف است و آفتاب تموز

اندکی ماند و خواجه غرّه هنوز

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه