گنجور

 
قاسم انوار

کار بی همکار سخت و راه بی همراه دور

دست بی دینار عور و چشم بی دیدار کور

هر کسی در قدر حال خود براهی می روند

چشم وحدت در شهود و جان کثرت در غرور

چشم جانت گر شود روشن، ببینی در زمان

شرع با تقلید زور و روی با تحقیق نور

پیش ارباب حقیقت نکته ای بس روشنست

شرع بی تحقیق رفتن غایت زورست، زور

حاضر اوقات باش و چشم حق بین بر گمار

تا چو موسی رهروی باشی درین اطوار طور

در بیابان فنا حیران و سرگردان شدیم

عفو از آن تست، بر ما عفو فرما، یا غفور

عالمی را نیست گرداند، ز هستی قاسمی

گر دمی برجوشد این توفان وحدت از تنور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

دشمنانش را نگردد ماتم ایج از دور دور

دوستانش را بود گرد سرای از سور سور

وصف فضل او نباشد کردن از سیصد یکی

گر کند چرخ برین از وصف او مسطور طور

فور اگر در هند تیغ تیز او بیند بخواب

[...]

مسعود سعد سلمان

پرستاره ست از شکوفه باغ برخیز ای چو حور

باده چون شمس کن در جام های چون بلور

زان ستاره ره توان بردن سوی لهو و سرور

زانکه می تابد ستاره وار از نزدیک و دور

عبدالقادر گیلانی

دوست می گوید که ای عاشق اگر داری صبور

ازفراق ما منال وصبر کن تا نفخ صور

اندر آن مجلس که بیند خلق دیدار خدا

ازجگرهای کباب عاشقان باشد بخور

آن که از خواب خوشت بیدار می سازد منم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

الرحیل ای خفتگان کاینک صدای نفخ صور

رخت بر بندید ازین منزلگه دارالغرور

تا کی این از سر گرفتن سیر افلاک و نجوم

چند از ین بز هم گرفتن دور ایام و شهور

هین که موقوف توأند ارواح جمع انبیا

[...]

مولانا

بهر شهوت جان خود را می‌دهی همچون ستور

وز برای جان خود که می‌دهی وانگه به زور

می‌ستانی از خسان تا وادهی ده چارده

در هوای شاهدی و لقمه‌ای ای بی‌حضور

آن سبدکش می‌کشد آن لقمه‌ها را تون به تون

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه