گنجور

 
عبدالقادر گیلانی

دوست می‌گوید که ای عاشق اگر داری صبور

از فراق ما منال و صبر کن تا نفخ صور

اندر آن مجلس که بیند خلق دیدار خدا

از جگرهای کباب عاشقان باشد بخور

آن که از خواب خوشت بیدار می‌سازد منم

چون بگویی تو گناهانم بیامرز ای غفور

گور گهوار است‌، تو طفلی و دایه لطف دوست

خوش بخوابایند و خوابت داد تا یوم‌النّشور

نور ایمان در دل و دل بارگاه نور حق

خوش چراغی کاو دهد در پیش نورالنور نور

ای گنه‌کار‌ان شما را بی‌شک آمرزد خدا

به بود از پوستین کیش چو سنجاب و سمور

دارد از نور خدایی چهره تو آگهی

زردی روی تو باشد سرخی رخسار جور

حور عین خال سیه زد بر رخ از رنگ بلال

از حبش بنگر چه خوش مشّاطه‌ای کرده ظهور

در تجلّی این ندا آمد که خواهد دیدنم

هرکه بر من خاطر خود داشت شب را در حضور

چون برون آیی ز دنیا پیشواز آیم ترا

گویم ای محیی چه خوش بر‌کوفتی این راه دور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

دشمنانش را نگردد ماتم ایج از دور دور

دوستانش را بود گرد سرای از سور سور

وصف فضل او نباشد کردن از سیصد یکی

گر کند چرخ برین از وصف او مسطور طور

فور اگر در هند تیغ تیز او بیند بخواب

[...]

مسعود سعد سلمان

پرستاره ست از شکوفه باغ برخیز ای چو حور

باده چون شمس کن در جام های چون بلور

زان ستاره ره توان بردن سوی لهو و سرور

زانکه می تابد ستاره وار از نزدیک و دور

جمال‌الدین عبدالرزاق

الرحیل ای خفتگان کاینک صدای نفخ صور

رخت بر بندید ازین منزلگه دارالغرور

تا کی این از سر گرفتن سیر افلاک و نجوم

چند از ین بز هم گرفتن دور ایام و شهور

هین که موقوف توأند ارواح جمع انبیا

[...]

مولانا

بهر شهوت جان خود را می‌دهی همچون ستور

وز برای جان خود که می‌دهی وانگه به زور

می‌ستانی از خسان تا وادهی ده چارده

در هوای شاهدی و لقمه‌ای ای بی‌حضور

آن سبدکش می‌کشد آن لقمه‌ها را تون به تون

[...]

امیرخسرو دهلوی

گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ستور

زیر عیسی خر نگر، زیر خزان یکران تور

وز حروفی نام رخش و داردت هر جا، چه سود؟

در عرب وی را کمیت است اسم و در تاتار بور

نیک و بد در آدمی پنهان نمی ماند، چنانک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه