بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود
جمله ذرات جهان محو شد از عین شهود
پرتو فیض تو در عالم امکان درتافت
گشت روشن همه آفاق،زهی پرتو جود!
قیمت عشق ندانی و گریزان گردی
از سر آتش سوزان بگریزی چون دود
میل کلی همه در فکر جهان آمد و بس
دل که از فکر جهان رست،بکلی آسود
به خرابات جهان آ، که ببینی روشن
همه جا چنگ و چغانه،همه جا بانگ و سرود
در صف مجلس مستان بنگر، تا بینی
در قیامند و قعودند و رکوعند و سجود
هر دلی از دو جهان رو به مرادی دارد
ماو سودای تو و سکر تو و شکر ودود
عقل میگفت که: من مبداء موجوداتم
عشق آمد به میان،گفت:منم اصل وجود
قاسمی،در ره او غافل و افسرده مباش
حاصل عمر نباشد ز زیانی بی سود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تجلی عشق الهی و تاثیر آن بر جهان اشاره میکند. او بیان میکند که نور فیض الهی همه جا را روشن کرده و ذهن انسانها به دنبال عشق واقعی است. ولی برخی افراد از عشق و حقیقت فرار میکنند و خود را درگیر دنیا میسازند. شاعر دعوت میکند که به عالم عشق و شوق بیایند و از لذتهای آن بهرهمند شوند. در نهایت، او بر اهمیت عشق به عنوان اصل وجود تاکید کرده و به خوانندگان یادآوری میکند که زندگی بدون عشق بیفایده است.
هوش مصنوعی: در مکان باستانی و مقدس جهان، عشق و دوستی به وضوح نمایان شد و تمام اجزای جهان از دید و شناخت محو و ناپدید گشتند.
هوش مصنوعی: نور و فیض تو در جهان امکان تابیده شده و همه جا روشن شده است؛ چه نیکوست این نور بخشش و generosity تو!
هوش مصنوعی: اگر ارزش عشق را ندانید و از آتش سوزانی که در دل دارید فرار کنید، مانند دودی از آن دور خواهید شد.
هوش مصنوعی: تمام آرزوها و انگیزههای انسان در فکر مسائل دنیوی خلاصه میشود و تنها دلی که از این فکر و دغدغهها رها شود، به آرامش حقیقی دست مییابد.
هوش مصنوعی: به مکانهایی که در آنجا زندگی و شادی وجود دارد برو، تا ببینی همه جا صدای موسیقی و جشن و شادی طنینانداز است.
هوش مصنوعی: در جمع بزمگستران بنگر، تا ببینی که همه در حال ایستادن و نشستن و فروتنی و عبادت هستند.
هوش مصنوعی: هر قلبی در این دو دنیا به دنبال آرزوهایی است. ما نیز آرزو داریم که به شوق تو، سرمستی و شیرینی را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: عقل میگفت که من آغازکننده تمام موجودات هستم، اما عشق وارد شد و گفت: من اصل و اساس وجود هستم.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، بیتفاوت و ناراحت نباش. چون عمر به تباهی نمیارزد و نباید از مشکلات و زیانهای بیفایده ناامید شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خرابات شدم دوش مرا بار نبود
میزدم نعره و فریاد ز من کس نشنود
یا نبد هیچ کس از بادهفروشان بیدار
یا خود از هیچ کسی هیچ کسم در نگشود
چون که یک نیم ز شب یا کم یا بیش برفت
[...]
واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود
فرقیی مشکل چون عاشق و معشوق نبود
جز قیاس و دوران هست طرق لیک شدست
بر اولوالفقه و طبیب و متنجم مسدود
اندر این صورت و آن صورت بس فکرت تیز
[...]
شرف نفس به جود است و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش
که محال است در این مرحله امکان خلود
وی که در شدت فقری و پریشانی حال
[...]
آسمان قدر وزیرا چو تو بر روی زمین
تا زمان هست نبودست و بزرگی نبود
شاه ملک کرمی در بر خود فرزین وار
جای دادی و پسندد ز تو هرکس شنود
بنده بر رقعه اخلاص چو رخ راست رواست
[...]
هرکه همچون من و تو از عدم آمد بوجود
همه دانند که از بهر سجود آمد وجود
تا بسی محنت خدمت نکشد همچو ایاز
مرد همکاسه نعمت نشود با محمود
هرکه مانند خضر آب حیات دین یافت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.