بیمن دولت محبوب عاقبت محمود
در فسانه ببست و سر قرابه گشود
شراب ناب خداوند ذوالجلال کریم
هزار عقل ربود و هزار جان افزود
حدیث نو بشنو،جلوه های نو می بین
چو مدبران مرو اندر جهان کور و کبود
قدیدخواره مشو،گر قدید خوار شوی
زیان کنی و کسی را زیان ندارد سود
بیا بمجلس مستان،ببین چه حالاتست؟
زهی سماع اغانی!زهی شراب و دود!
پیاله گفت بساقی:من از صراحی به
که او رهین حجابست و من قرین شهود
نشان راه طلب انکسار و مسکینیست
بپیش جمله ذرات،در رکوع و سجود
هزار جان و دل قاسمی فدای تو باد
که کان بخت بلندی و طالع مسعود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره لذتهای معنوی و جهانی است که در آن انسانها با بیخبری از واقعیتها به سر میبرند. شاعر از شراب ناب الهی و تجربیات تازه سخن میگوید که عقل و جان انسان را پر و غنی میکند. او دعوت به حضور در مجلس مستان میکند تا حالاتی از شوق و شادی را تجربه کنند. همچنین، اشاره دارد به اینکه در جستجوی حقیقت و معرفت، باید humbled و متواضع بود. در نهایت، شاعر ابراز محبت و ارادت خود را نسبت به محبوبی خاص با کلامی پر از تحسین و امید بیان میکند.
هوش مصنوعی: با کمک نعمت محبوب، در نهایت محمود داستان را به پایان رساند و مشک را باز کرد.
هوش مصنوعی: شراب خالص و ناب الهی، که از رحمت و بزرگی خداوند سرچشمه میگیرد، قدرتی دارد که هزاران اندیشه را از انسان میگیرد و به او جانهای تازه و روحی شاداب میبخشد.
هوش مصنوعی: صحبتهای تازهای بشنو و زیباییهای جدیدی را ببین، زیرا مانند کسانی که دچار جهل و نادانی هستند در دنیای بیخبر و کدر باقی نمان.
هوش مصنوعی: به دور از زشتیها و عیبها بمان، زیرا اگر خود را درگیر آنان کنی، تنها به خودت آسیب میزنی و به دیگران هیچ فایدهای نمیرسانی.
هوش مصنوعی: بیا به محفل خوشگذرانان، ببین چه حال و هوایی حاکم است. چه موسیقی زیبا و شادی بخشی! و چه لذتی از شراب و دودی که در فضا پیچیده است!
هوش مصنوعی: پیاله به ساقی گفت: من از شرابساز به او نیاز ندارم، زیرا او در پرده است و من به مشاهده حقیقت نزدیک هستم.
هوش مصنوعی: نشانه مسیر طلب، تسلیم و فروتنی است که در مقابل همه ذرات به نمایش گذاشته میشود، در حالتی از رکوع و سجود.
هوش مصنوعی: هزار جان و دل قاسمی برای تو فدای تو باشد، زیرا تو دارای بخت بلندی و طالع خیری هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.