از دولت وصال تو کارم بکام شد
بختم بلند گشت و سعادت غلام شد
از جلوه های حسن تو جانم حیات یافت
با چشمهای مست تو عیشم مدام شد
گفتی:سلام ذوق سلامت بدل رسید
این خانه از سلام تو دارالسلام شد
دل را حلال گشت ز عشق تو دم زدن
زان دم که یاد غیر تو بردن حرام شد
در عمرها صفای تو باشد قرین حال
دل راکه دار کعبه وصلت مقام شد
ازمن برند لمعه نور آفتاب و ماه
تاسایه تو بر سر من مستدام شد
چون دید زلف و روی ترا قاسمی بهم
در طور کفر و دین همه کارش تمام شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز در فراق تو دیگر به شام شد
ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند
کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد
افسوس خلق میشنوم در قفای خویش
[...]
ساقی بیار باده که عید صیام شد
آن به که بود مانع رندی تمام شد
در ده قدح ز اول روزم که بعد ازین
حاجت بدان نماند که گویند شام شد
امروز هر که خدمت معشوق و می کند
[...]
چون روز عمر من به فراق تو شام شد
در آرزوی روی تو عمرم تمام شد
خون دلم چو بر تو حلالست دلبرا
آخر چرا وصال تو بر ما حرام شد
رحمی به حال زار من خسته دل بکن
[...]
امروز دیگرم به فراق تو شام شد
در آرزوی روی تو عمرم تمام شد
زان دم که باده خم وحدت بجام شد
مستی و عیش در همه آفاق عام شد
نام و نشان عالم و آدم نبد پدید
از جلوه جمال تو عالم بنام شد
تا باده لب تو بکام جهان رسید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.