گنجور

 
قاسم انوار

در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست

کز آتش عشق تو در آن سر شرری نیست

ذرات جهان آینه سر الهند

در کوچه ما عاشق صاحب نظری نیست

در مجلس زهاد خبر جستم از آن یار

گفتند: خبر اینست که: ما را خبری نیست

در وادی تاریک جهان مرد بزاری

آن را که دلیلش رخ همچون قمری نیست

جایی نتوان یافت، که از عکس جمالش

بالا شجری، دل حجری، لب شکری نیست

اسرار خدا فاش مکن، تا که نگویند:

در روی زمین هیچ کس از وی بتری نیست

گویند که: این راه درازست و خطرناک

گر راست روی راه خدا را،خطری نیست

گر بار درین کوچه طلب کرد مقلد

بارش کن از آن بار، که کمتر ز خری نیست

در دست دوای دل بیچاره قاسم

جز درد درین راه دگر چاره بری نیست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
قطران تبریزی

ای میر جهانگیر چو تو دادگری نیست

چون تو بگه کوشش و بخشش دگری نیست

ناداده ترا گردش گردون شرفی نیست

نسپرده ترا طایر میمون هنری نیست

بر روی زمین رزمگهی نیست که تا حشر

[...]

سنایی

عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست

وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست

هر چند نگه می‌کنم از روی حقیقت

یک لحظه ترا سوی دل ما نظری نیست

تا پای تو از دایرهٔ عهد برون شد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
عطار

در ده خبر است این که ز مه ده خبری نیست

وین واقعه را همچو فلک پای و سری نیست

عقلم که جهان زیر و زبر کرد به فکرت

بی خویش از آن شد که ز خویشش خبری نیست

جان سوخته زان شد که از آنها که برفتند

[...]

همام تبریزی

از سوز دل مات همانا خبری نیست

کاین ناله شب‌های مرا خود سحری نیست

هستند تو را عاشق بسیار ولیکن

دل‌سوخته در عشق تو چون من دگری نیست

از بهر دوای دل پر درد ضعیفم

[...]

ابن یمین

ای خرده شناسان که بانواع فضایل

ارباب شرف را چو شما راهبری نیست

حیف است که با این هنر و فضل شما را

از حال دل مردم دانا خبری نیست

سرمایه سودش چه کنی محنت و رنج است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه