در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست
کز آتش عشق تو در آن سر شرری نیست
ذرات جهان آینه سر الهند
در کوچه ما عاشق صاحب نظری نیست
در مجلس زهاد خبر جستم از آن یار
گفتند: خبر اینست که: ما را خبری نیست
در وادی تاریک جهان مرد بزاری
آن را که دلیلش رخ همچون قمری نیست
جایی نتوان یافت، که از عکس جمالش
بالا شجری، دل حجری، لب شکری نیست
اسرار خدا فاش مکن، تا که نگویند:
در روی زمین هیچ کس از وی بتری نیست
گویند که: این راه درازست و خطرناک
گر راست روی راه خدا را،خطری نیست
گر بار درین کوچه طلب کرد مقلد
بارش کن از آن بار، که کمتر ز خری نیست
در دست دوای دل بیچاره قاسم
جز درد درین راه دگر چاره بری نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات از شاعری به توصیف عشق الهی و جستجوی معشوق میپردازند. شاعر بیان میکند که در صومعهها و مکانهای مذهبی نیز نمیتوان به درستی از عشق الهی سخن گفت و هرکسی در جستجوی حقیقت خود، حساس به جهل و نادانی دیگران است. او همچنین به سختیهای راه عشق و طلب میپردازد و میگوید که اگرچه این مسیر سخت و پرخطر به نظر میرسد، اما اگر فرد به درستی گام بردارد، خطری او را تهدید نمیکند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که داروی درد دل او جز دنبال کردن عشق خداوند وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در مکانهای مذهبی و عبادتگاههای مرتاضان، هیچ ذهن و دلی وجود ندارد که تحت تأثیر آتش عشق تو نباشد.
هوش مصنوعی: ذرات دنیا مانند آینهای هستند که عشق و زیبایی را منعکس میکنند، اما در کوچه ما کسی نیست که به عمق این عشق و زیبایی پی ببرد و صاحب نظر باشد.
هوش مصنوعی: در جمع زاهدان، درباره آن محبوب پرسیدم. آنها گفتند: خبری از او نداریم و ما نیز هیچ اطلاعاتی نداریم.
هوش مصنوعی: در دنیای تاریک و پر از ابهام، مردی بزرگ و با وقار وجود دارد که چهرهاش مانند قمر نیست و نمیتواند راه را نشان دهد.
هوش مصنوعی: در هیچ نقطهای نمیتوان یافت که از زیبایی او نشانی نباشد؛ نه درختی باشد که دلهایی محکم نداشته باشد و نه لبهایی شیرین و خوشطعم.
هوش مصنوعی: رازهای خدا را فاش نکن، زیرا ممکن است بگویند: در این دنیا هیچ کس بهتر از او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: میگویند که این مسیر طولانی و پرخطر است، اما اگر با نیت صحیح و در مسیر خداوند قدم برداری، هیچ خطری تو را تهدید نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر در این کوچه کسی چیزی از تو خواست، به او بده؛ چرا که ارزشش کمتر از بار یک الاغ نیست.
هوش مصنوعی: در دستان قاسم، که دلش در رنج و درد است، هیچ چیز جز درد و رنج دیگری در این مسیر وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای میر جهانگیر چو تو دادگری نیست
چون تو بگه کوشش و بخشش دگری نیست
ناداده ترا گردش گردون شرفی نیست
نسپرده ترا طایر میمون هنری نیست
بر روی زمین رزمگهی نیست که تا حشر
[...]
عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست
وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست
هر چند نگه میکنم از روی حقیقت
یک لحظه ترا سوی دل ما نظری نیست
تا پای تو از دایرهٔ عهد برون شد
[...]
در ده خبر است این که ز مه ده خبری نیست
وین واقعه را همچو فلک پای و سری نیست
عقلم که جهان زیر و زبر کرد به فکرت
بی خویش از آن شد که ز خویشش خبری نیست
جان سوخته زان شد که از آنها که برفتند
[...]
از سوز دل مات همانا خبری نیست
کاین ناله شبهای مرا خود سحری نیست
هستند تو را عاشق بسیار ولیکن
دلسوخته در عشق تو چون من دگری نیست
از بهر دوای دل پر درد ضعیفم
[...]
ای خرده شناسان که بانواع فضایل
ارباب شرف را چو شما راهبری نیست
حیف است که با این هنر و فضل شما را
از حال دل مردم دانا خبری نیست
سرمایه سودش چه کنی محنت و رنج است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.