چند گویی که چه چارهست و مرا درمان چیست
چاره جوینده که کردهست تو را خود آن چیست
چند باشد غم آنت که ز غم جان ببرم
خود نباشد هوس آنک بدانی جان چیست
بوی نانی که رسیدهست بر آن بوی برو
تا همان بوی دهد شرح تو را کاین نان چیست
گر تو عاشق شدهای عشق تو برهان تو بس
ور تو عاشق نشدی پس طلب برهان چیست
این قدر عقل نداری که ببینی آخر
گر نه شاهیست پس این بارگه سلطان چیست
گر نه اندر تتق ازرق زیباروییست
در کف روح چنین مشعله تابان چیست
چونک از دور دلت همچو زنان میلرزد
تو چه دانی که در آن جنگ دل مردان چیست
آتش دیده مردان حجب غیب بسوخت
تو پس پرده نشسته که به غیب ایمان چیست
شمس تبریز اگر نیست مقیم اندر چشم
چشمه شهد از او در بن هر دندان چیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به پرسشهای عمیق و فلسفی درباره عشق، درد، وجود و حقیقت میپردازد. شاعر از درد و غم میپرسد و به چارهجوییها و تناقضات انسانی اشاره میکند. او به جستجوی عشق و معانی آن پرداخته و از حالاتی چون عشق و شوق صحبت میکند. همچنین از زیبایی و حقیقت در زندگی و درک عمیقتر از عشق و هستی سوال میکند. در نهایت، شاعر به وجود شمس تبریز بهعنوان نماد عشق و حقیقت اشاره میکند و از ناپایداری و نشانههای عشق حقیقی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: چند بار میگویی که چه راه حلی وجود دارد و من چگونه میتوانم درمانی پیدا کنم؟ اما کسی که در جستجوی راه حل است، خود آن راه حل را دارد.
هوش مصنوعی: غم تو چقدر میتواند باشد که من را از جانم بینصیب کند؟ خودم هم آرزویی ندارم، اگر تو نمیدانی جان چیست.
هوش مصنوعی: عطر نانی که به تازگی آماده شده، به مشام میرسد. برو و همین بو را حس کن تا بتوانی توضیح دهی که این نان چه معنایی دارد و چه ویژگیهایی دارد.
هوش مصنوعی: اگر تو به عشق دچار شدهای، عشق تو میتواند دلیل و توجیه کنندهیت باشد. اما اگر عاشق نیستی، پس چرا به دنبال دلیلی میگردی؟
هوش مصنوعی: تو به اندازهای عقل نداری که متوجه شوی اگر اینجا سلطانی نیست، پس این مکان چرا چنین لوکس و با شکوه است؟
هوش مصنوعی: اگر زیبارویان در دنیای آبی و دلانگیز نیستند، پس این روشنایی در دست روح چگونه میتواند وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: وقتی که از دور دل تو مانند زنها میلرزد، تو چه میدانی که در دل مردان در آن جنگ چه میگذرد؟
هوش مصنوعی: آتش عشق و احساسات شدید مردان بزرگ که به عالم غیب و امور پنهانی باور دارند، جانشان را سوزانده است. تو که در پس پردهای نشستهای، باید بدانی که ایمان به چیزهای ناپیدا چگونه است.
هوش مصنوعی: اگر شمس تبریز در چشمان و دلهای ما حاضر نیست، پس چرا طعم شیرینی و لذتی که او به زندگی ما بخشیده، از دل هر دندانی حس میشود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
با فلک دوش به خلوت گلهای میکردم
که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست
این همه جور تو با فاضل و دانا ز چه جاست
وین همه لطف تو با بیهنر و نادان چیست
فلکم گفت که ای خسرو اقلیم سخن
[...]
آخر ای دوست بمردم ز غمت درمان چیست
رازِ دل فاش کنم یا نکنم فرمان چیست
جور و بی داد مکن بیش و بترس از داور
کشتۀ عشق توم خونِ مرا تاوان چیست
ظاهرم می نگری مجتمعم می بینی
[...]
گر بگویم که درون دل من پنهان چیست
خود بگویی و بدانی که غم هجران چیست
خستگان تو که دور از تو، نه نزدیک تواند
تو چه دانی که همه شب به دل ایشان چیست
کشتنم خواهی، اینک سر و اینک خنجر
[...]
با فلک دوش بخلوت گله ئی میکردم
که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست
اینهمه جور تو با مردم فاضل ز چه خاست
وینهمه فضل تو با جاهل و با نادان چیست
فلکم گفت که ایخسرو اقلیم هنر
[...]
ای جهان این همه درد دل بی پایان چیست
دردم از حد بشد اکنون تو بگو درمان چیست
از جفای تو دلم سوخت به احوال جهان
این ستم از فلک خیره ی سرگردان چیست
گفت اینست مرا حال دل خسته ی ریش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.