آخر ای دوست بمردم ز غمت درمان چیست
رازِ دل فاش کنم یا نکنم فرمان چیست
جور و بی داد مکن بیش و بترس از داور
کشتۀ عشق توم خونِ مرا تاوان چیست
ظاهرم می نگری مجتمعم می بینی
بی خبر زان که ز هجران توم بر جان چیست
بوسه یی بخش به من تا بدهم جان به عوض
گرچه داند همه کس فرق ازین تا آن چیست
تیرِ خون ریزِ مژه بر هدفِ جانم اگر
نه تو انداخته ای بر جگرم پیکان چیست
بت پرستم به همه حال چو در بند توم
پس چو کافر شدم اندیشه ام از ایمان چیست
گر ز ادراکِ بشر نیست برون کعبۀ عشق
عقلِ بی چاره فرو مانده چه و حیران چیست
عالمی خلق فرو رفت و نیامد بر سر
کس ندانست که این بادیه را پایان چیست
عشق با حاسدِ من گفت که ای بی معنی
سرزنش کردن و تشنیع زدن هم سان چیست
گر به جانت رسد از دودِ نزاری اثری
روشنت گردد کاین صاعقۀ سوزان چیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و درد عشق صحبت میکند و به دوستی میگوید که از غم عشقش به سختی میگذرد. او در تلاش است تا راز دلش را فاش کند، اما به این فکر است که آیا باید این کار را بکند یا نه. شاعر از بیعدالتیهای دنیا و داوری الهی نیز سخن میگوید و از محبت و لمس محبت آمیز دوستش خواهش میکند. او به دردی که از فقدان معشوق احساس میکند اشاره کرده و میپرسد که آیا مشکلات و سختیهای زندگی معنایی دارند یا نه. شاعر همچنین به سرنوشت بشر و آگاهی محدود آن اشاره دارد و از عشق به عنوان جستجوی معنا در هستی نام میبرد. او در نهایت به تمایز عشق حقیقی و ظاهری اشاره میکند و به حاسدان یادآوری میکند که سرزنش و خردهگیری در عمق معنا بیفایده است.
هوش مصنوعی: در آخر ای دوست، به خاطر غم تو جانم را از دست دادهام. حالا چه باید بکنم؟ آیا باید دل را از رازهایش پرده بردارم یا نه؟ تصمیم من چیست؟
هوش مصنوعی: هرگز ظلم و ستم نکن و از قاضی بترس، زیرا عشق من تو را به قتل رسانده، و حالا خون من، چه مجازاتی دارد؟
هوش مصنوعی: به ظاهر من نگاه میکنی و مرا در جمع میبینی، اما از درون بیخبر هستی که جدایی تو چه تاثیری بر وجودم گذاشته است.
هوش مصنوعی: به من یک بوسه بده تا جانم را فدای آن کنم، هرچند همه میدانند که این دو با هم تفاوت دارند.
هوش مصنوعی: اگر این تیر زهرآگین که از مژهات به قلب من شلیک شده، کار تو نیست، پس این پیکانی که بر قلبم فرود آمده، از کجا آمده است؟
هوش مصنوعی: من همیشه به خاطر تو به پرستش مشغول بودهام، اما حالا که در بند تو هستم و احساس کفر میکنم، دیگر چه جای ایمان برای من باقی مانده است؟
هوش مصنوعی: اگر درک بشر فراتر از کعبۀ عشق نیست، پس عقل ناتوان چه جایگاهی دارد و چرا در حیرت به سر میبرد؟
هوش مصنوعی: شخصی در این دنیا زندگی را پشت سر گذاشت و هیچکس متوجه نشد که این مسیر زندگی چه انتهایی دارد.
هوش مصنوعی: عشق به حاسد من گفت که سرزنش و بدگویی کردن تو چه معنا دارد، وقتی که این رفتار فاقد مفهوم است.
هوش مصنوعی: اگر دودِ آتشینِ ناشی از کینه به جانت برسد، اثری در تو به جا میگذارد که باعث میشود بفهمی این آتش سوزان چه چیزی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با فلک دوش به خلوت گلهای میکردم
که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست
این همه جور تو با فاضل و دانا ز چه جاست
وین همه لطف تو با بیهنر و نادان چیست
فلکم گفت که ای خسرو اقلیم سخن
[...]
چند گویی که چه چارهست و مرا درمان چیست
چاره جوینده که کردهست تو را خود آن چیست
چند باشد غم آنت که ز غم جان ببرم
خود نباشد هوس آنک بدانی جان چیست
بوی نانی که رسیدهست بر آن بوی برو
[...]
گر بگویم که درون دل من پنهان چیست
خود بگویی و بدانی که غم هجران چیست
خستگان تو که دور از تو، نه نزدیک تواند
تو چه دانی که همه شب به دل ایشان چیست
کشتنم خواهی، اینک سر و اینک خنجر
[...]
با فلک دوش بخلوت گله ئی میکردم
که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست
اینهمه جور تو با مردم فاضل ز چه خاست
وینهمه فضل تو با جاهل و با نادان چیست
فلکم گفت که ایخسرو اقلیم هنر
[...]
ای جهان این همه درد دل بی پایان چیست
دردم از حد بشد اکنون تو بگو درمان چیست
از جفای تو دلم سوخت به احوال جهان
این ستم از فلک خیره ی سرگردان چیست
گفت اینست مرا حال دل خسته ی ریش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.