گنجور

 
قاسم انوار

عقل از عقیله خیزد، عشق از جنون و سودا

یا رب، چه چاره سازم این درد را مداوا؟

عقلست در تفکر، عشقست در تحیر

این عقل در تدبر، این عشق در علالا

عقلست در تکلف، عشقست در تالف

عقلست در تمنا،عشقست در تولا

عقل استناد جوید،عاشق معاد جوید

عقل اجتهاد جوید،عاشق رفیق اعلا

ای جان جمله جانها،سرمایه عیانها

ای معدن امانها،هم لا تویی،هم الا

ای عشق بس ودودی،اصل زیان و سودی

سرمایه شهودی،بحری،ولی مصفا

زان غمزهای فتان،زان شیوهای شیرین

حیران شدیم،حیران،شیدا شدیم،شیدا

از جام «کل حزب » مستند اهل عالم

مستست جان قاسم از جام حق تعالا

 
 
 
کسایی

بادِ صبا درآمد، فردوس گشت صحرا

آراست بوستان را نیسان به فرشِ دیبا

آمد نسیمِ سُنبُل با مُشک و با قَرَنفُل

آورد نامهٔ گُل، بادِ صبا به صَهبا

کُهسار چون زُمُرُّد، نقطه زده ز بُسَّد

[...]

امیر معزی

ای کرده فتح و نصرت در مشرق آشکارا

بگذشته زآب جیحون وآتش زده در اعدا

با خیل‌خیل لشکر چون سیل‌سیل باران

با فوج‌فوج موکب چون موج‌موج دریا

از توده‌توده آهن چون کوه کرده هامون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مجیرالدین بیلقانی

در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا

کز بهمن و فریدون در ملک یادگاری

مولانا

اینجا کسی‌ست پنهان خود را مگیر تنها

بس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را

بر چشمهٔ ضمیر‌ت کرد آن پری وثاقی

هر صورت خیالت از وی شده‌ست پیدا

هر جا که چشمه باشد‌، باشد مقام پریان

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ناصر بخارایی

تا جسته برق رویت از عکس روی زیبا

افتاده شعلهٔ او در خرمن دل ما

تاب تجّلیّ حسن، جز عشق ما ندارد

محکمترست با تو، عهدم ز سنگ خارا

در فقر اگر ندارم، جز چهرهٔ تو وجهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه