سر بلندی بین، که دایم در سرم سودای اوست
قیمت هرکس بقدر همت والای اوست
بنده آن چشم مخمورم، که از مستی و ناز
در میان شهر در هر گوشه ای غوغای اوست
«لن ترانی » می رسد از غیب موسی را خطاب
این همه فریاد مشتاقان ز استغنای اوست
ای دل، اندر راه عشق او درآ و غم مخور
مایه شادی عالم خوردن غمهای اوست
عقل اگر در بزم مستان لاف هشیاری زند
با وجود چشم می گونش کرا پروای اوست؟
گر بجای مرهمی زخمی رسد، زآن هم مترس
در فنا تسلیم شو، کان هم ز مرهمهای اوست
از تو تنها ماند قاسم، از تو تنها کس مباد
لاجرم غمهای عالم بر تن تنهای اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شور و شوق به محبوب است و بیانگر این است که هر کس به اندازه همت و ارادهاش بهایی دارد. شاعر خود را بنده در عشق میداند و از مغز شهر پر از صدای محبوب به وجد آمده است. او دل را به راه عشق تشویق میکند و میگوید که غمهای او مایه شادی جهان است. عقل در دنیای اهل مستی خود را هشیار میداند، اما شاعر تأکید میکند که هیچ چیز مهمتر از عشق نیست. همچنین، او به تسلیم شدن در برابر عشق و غمهایش اشاره میکند و میگوید که اگر حتی درد و رنج هم بر او وارد شود، باید آن را بپذیرد زیرا در این فنا، عشق و محبت اوست که بر همه غمها غلبه میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان باید آرزوها و اهداف بلندی داشته باشد. هر کسی به اندازهٔ تلاش و همت خود ارزشمند است و موفقیت او به همین بستگی دارد. در واقع، شخصی که همیشه به دنبال عشق و آرزوهایش است، خود را در مسیر تعالی قرار میدهد و ارزش او نیز به همین خاطر بالاتر میرود.
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که به خاطر زیبایی چشمان معشوقم، در هر گوشه از شهر، صدای شور و هیجان او را میشنوم و تحت تأثیر عشق و حال مستیام قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در آیه «لن ترانی» به موسی اعلام میشود که هرگز قادر نخواهد بود خداوند را ببیند. این پیام، نشاندهندهی فاصلهای است که میان خالق و مخلوق وجود دارد. همچنین، این بیان دربارهی اشتیاق و طلبی است که افراد نسبت به دیدن و درک خدا دارند، اما از نظر خداوند، به دلیل بینیازی و عظمت او، دیدن چنین حقیقتی برای انسان امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: ای دل، در مسیر عشق او قدم بگذار و نگران نباش، چون شادی واقعی در از میان بردن غمهای اوست.
هوش مصنوعی: اگر عقل در میخانه حال مستی از هوشیاری سخن بگوید، چه کسی به فکر اوست که چشمانش چقدر مست هستند؟
هوش مصنوعی: اگر به جای درمانگری زخمی به تو برسد، از آن هم نترس و تسلیم فنا شو، چون آن نیز از بخششهای اوست.
هوش مصنوعی: قاسم تنها مانده و دیگر هیچ کس نیست که به او کمک کند. بنابراین همه غمهای دنیا بر دوش او سنگینی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جعد مشکینت که دل وابسته سودای اوست
بسته افسون سحر چشم مارافسای اوست
گر دلم پروانه آن شمع روشن شد چه شد
ای بسا دلها که چون پروانه ناپروای اوست
خانه چشمش سیه کان شوخ یغماییصفت
[...]
سر بلندی بین که دایم در سرم سودای اوست
قیمت هر کس به قدر همت والای اوست
آنچه در چشمم ز یار و طلعت زیبای اوست
جای آن دارد اگر جان و دلم شیدای اوست
دارد از نور رخش شمع شبستان پرتوی
ورنه پروانه چرا زینگونه ناپروای اوست
او به کس ننموده روی و شهر ازو پر گفت و گوی
[...]
سرمه ره دردیده زان دارد که خاک پای اوست
هرکه را باشد ادب درچشم مردم جای اوست
شاخ گل را با چنان حسنی که از گل حاصل است
داغ حسرت بر دلش از قامت رعنای اوست
زان گنهکاری که با قدش بدعوی سروخاست
[...]
حسن خوبان جهان عکس رخ زیبای اوست
لاجرم در هر سری از زلفشان سودای اوست
آفتاب عشق با هر ذره دارد نسبتی
نسبت معشوق و عاشق عین نسبت های اوست
هست روشن پیش ارباب نظر چون آفتاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.