عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدوست
جمله ذرات جهان را رو بدان روی نکوست
مست دیدارند ذرات جهان بر طور عشق
در دل هر ذره ای صد آتش از سودای اوست
حسن عالم گیر او هرجا بنوعی جلوه کرد
این یکی گوید: حبیبی و آن دگر گوید که: دوست
ناصحا، زین بیشتر بدخو و بدگویی مکن
آبروی ما نریزی، آبرو نه آب جوست
عاشقی و زاهدی با هم نمی آیند راست
شاهدی و عاشقی افسانه سنگ و سبوست
عشق ما را کرد خالی، خود بجای ما نشست
پر شدیم از عشق حق، نه مغز ماند این جا، نه پوست
قاسمی، از چرخ و ارکان گر شکایت می کنی
چرخ و ارکان عاجزانند، این شکایت ها ازوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و عشق الهی میپردازد و بیان میکند که تمام ذرات جهان از عشق و الهام خالق پر شدهاند. هر ذرهای در دل خود شعلۀ عشق را دارد و در هر گوشه، جلوهای از محبوب را میتوان دید. شاعر به گفتگوهای ناپسند و قضاوتهای بد از سوی ناصحان اشاره میکند و میگوید که عشق و زهد نمیتوانند با هم جمع شوند. در پایان، شاعر به این نکته میپردازد که اگر از چرخ و قوانین جهان شکایت میشود، این شکایات ناشی از ناامیدی و ضعف خود ماست. به طور کلی، شعر توصیفگر عشق خالص و زیبایی حقیقی است که در همه جا حضور دارد.
هوش مصنوعی: در دنیای اطراف ما، هرچیز به وضوح دیده میشود و ما نیز در این دنیا وجود داریم. تمام ذرات و اجزای جهان به سمت زیبایی و نیکی خواهند رفت.
هوش مصنوعی: هر قسمت از این جهان تحت تأثیر عشق است و در دل هر ذرهای، آتش اشتیاق به او وجود دارد. به عبارت دیگر، تمام موجودات و ذرات جهان شیدای عشق هستند و در این عشق شعلهای از خواستهها و آرزوها نهفته است.
هوش مصنوعی: زیبایی او در هر جا به شکلی نمایان میشود؛ یکی او را حبیب میخواند و دیگری او را دوست مینامد.
هوش مصنوعی: ای نصیحتکنندگان، دیگر از این بدگویی و بدخلقی نکنید. آبروی ما را نریزید، زیرا آبرو ارزش بیشتری از آب معمولی دارد.
هوش مصنوعی: عشق و زهد هر دو نمیتوانند به صورت همزمان وجود داشته باشند. عشق حقیقی و ورع، هر کدام داستانهای خود را دارند؛ یکی در تضاد با دیگری است و نمیتوانند به راحتی با هم کنار بیایند.
هوش مصنوعی: عشق ما را به گونهای عمیق تحتتأثیر قرار داد که دیگر چیزی از خود نداشتیم و عشق الهی در وجود ما جایگاه ویژهای پیدا کرد. در این حالت، دیگر تنها ظاهر یا ظواهر باقی نمانده، بلکه تمام وجود ما از عشق سرشار شده است.
هوش مصنوعی: اگر از چرخ و نظام هستی گلهمندی، باید بدانستی که چرخ و نظام خود بینوا هستند و این نارضایتیها از خود توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست
صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست
گر خیال یاری اندیشند باری چون تو یار
یا هوای دوستی ورزند باری چون تو دوست
خاک پایش بوسه خواهم داد آبم گو ببر
[...]
من به قول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست
کز نکورویان اگر بد در وجود آید نکوست
گر عرب را گفتگوئی هست با ما در میان
حال لیلی گو که مجنون همچنان در جستجوست
چون عروس بوستان از چهره بگشاید نقاب
[...]
مشک ریزان میجهد، باد صبا از کوی دوست
شاخهای گویی ربودست، از خم گیسوی دوست
دوست میدارم نسیم صبح، راکو، در هوا
تا نفس میآیدش، جان میدهد بر بوی دوست
دوست را هر دو جهان، گرچه هوا دارند و من
[...]
حلقه بر در میزند هر دم خیال روی دوست
گوش دار این حلقه را ای دل گرت سودای اوست
صبحگاهی می گرفتم عقد گیسویش به خواب
زان زمان دست خیالم تا به اکنون مشگ بوست
دل که چون گویست در میدان عشق آشفته حال
[...]
پیش آن سرو روان آب رخ من آب جوست
آب خورد سرو ما گویی مگر از آب روست
قاصد خونست ما را آنکه میگوئیم یار
دشمن جانست ما را آنکه میداریم دوست
از ضعیفی تار موئی شد وجودم، این عجب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.