بنای خاطر ما از غم تو ویرانست
ز سوز عشق رخت آتشیم در جانست
اگر ز من طلبد جان از او دریغم نیست
هزار جان عزیزم فدای جانانست
به عید روی تو گفتم به دل چه چاره کنم
جواب داد که جز جان تو را چه قربانست
بیا که در شب وصل تو جان شیرین را
نهاده بر کف دستم که تا چه فرمانست
شده ملول طبیبان عالم از دردم
از آن که درد مرا روز وصل درمانست
ز وصل خویش تو مجموع کن دل ما را
که خاطرم چو سر زلف تو پریشانست
قدم ز سر کنم و راه شوق بسپارم
که راه کعبه ی مقصودم از بیابانست
کدام بلبل خوش گو چو من بود در باغ
کدام گل چو رخ دوست در گلستانست
سزد که گر نرود پای نارون که دگر
خجل ز قامت رعناش سرو بستانست
بیا ز یاد غمش گو که بر گل رویش
شنیده ای که جهانی هزار دستانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بیانگر عشق عمیق و درد جدایی شاعر از معشوق است. شاعر به وضوح از ویرانی دلش به خاطر غم معشوق سخن میگوید و از سوز عشقش در جانش مینالد. او آماده است تا جانش را برای محبوبش فدا کند و به عشق او جز جانش چیزی را قربانی نمیکند. در شب وصال، عاشق جان شیرینش را در دستانش قرار داده تا به دستورات معشوق گوش کند. با این حال، حس درد و درماندگی او باعث شده که حتی طبیبان هم از درمان دردش ناامید شوند، زیرا تنها وصال محبوب میتواند آرامشبخش باشد. شاعر از محبوب میخواهد که دلهای عاشقان را جمع کند و از کاروانی که در پی وصال است، سخن میگوید. او بر این باور است که هیچ بلبل یا گلی نمیتواند به زیبایی محبوبش باشد و در نهایت از یاد عشق و غمش میگوید که در دلش و در دنیای اطرافش مشهود است.
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر غم تو خراب شده است و از عشق تو درون ما آتش افروخته است.
هوش مصنوعی: اگر او از من جان بخواهد، دریغی ندارم؛ زیرا هزار جان ارزشمندم در راه محبوبم فدای اوست.
هوش مصنوعی: در روز عید به تو گفتم که برای دل چه راهی دارم، و آن دل پاسخ داد که غیر از جان تو، چه چیزی میتواند ارزش قربانی کردن داشته باشد.
هوش مصنوعی: بیایید تا در شب وصال شما، جان شیرینم را در دستانم گذاشتهام تا ببینم چه دستوری میدهید.
هوش مصنوعی: طبیبان از درد من خسته شدهاند، زیرا درمان مشکل من تنها در روز وصال و ملاقات معشوقم است.
هوش مصنوعی: از عشق و وصالت دل ما را یکپارچه کن، چون یاد تو باعث سرگیجه و پریشانی خاطرم شده است.
هوش مصنوعی: میخواهم از خودم جدا شوم و تمام توجه و تلاشم را به راهی که مرا به هدفم میرساند معطوف کنم، چرا که این مسیر، مانند راهی به معبد مقدس است و تنها از میان دشواریها و بیابانها میگذرد.
هوش مصنوعی: کدام بلبل خوش صدا مثل من در باغ وجود دارد؟ کدام گل زیبایی مانند چهرهی دوست در گلستان است؟
هوش مصنوعی: اگر پای درخت نارون نرود، حق دارد که از قامت بلند و زیبای سرو در باغ خجالت بکشد.
هوش مصنوعی: بیایید از یاد غم او فاصله بگیریم، زیرا بر روی گلگونهاش شنیدهام که دنیا پر از دستهای رنگارنگ و توانمند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال دین محمد محمد آنکه برای
جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست
نفاذ حکم و قضا و قدرت قدر وسع آنک
به حل و عقد ممالک منوب دورانست
سپهر برشده تا رای روشنش دیدست
[...]
دلم در آرزوی عشق روی جانانست
بعشق می نرسم این همه بلا زانست
همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست
چو جان بعشق گروکشت کار اسانست
چو اهل عشق نباشی و لاف عشق زنی
[...]
به قامت تو که تشویش سرو بستان است
به طلعت تو که تشویر ماه تابان است
به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است
به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است
به سینه ی تو که از رشک اش آب گردد سیم
[...]
اگرچه بلبل طبعم هزار دستانست
حدیث من گل صد برگ گلشن جانست
ز بیم چنگل شاهین جان شکار فراق
دلم چو مرغ چمن روز و شب در افغانست
چو تاب زلف عروسان حجله خانه ی طبع
[...]
بیا که آتش عشقم ز هجر در جانست
بیا که درد دلم را وصال درمانست
صبا برو بر دلبر سلام من برسان
بگو بیا که جهان از غم تو ویرانست
وفا بریدی و عهدم به باد بردادی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.