به قامت تو که تشویش سرو بستان است
به طلعت تو که تشویر ماه تابان است
به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است
به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است
به سینه ی تو که از رشک اش آب گردد سیم
به غمزه تو که در سینه، جفت پیکان است
به عارض تو که از غایت لطافت او
عرق نشسته ز خجلت بر آب حیوان است
به ساعد تو که سر پنجة نگارینش
خضاب کرده به خون بسی مسلمان است
بدان دو نرگس جادو که در ممالک حسن
هزار فتنه و آشوب از آن دو فتّان است
به حلقه حلقة زلف از فراز خورشیدت
که طرّه هاش چو دور قمر پریشان است
به روشنایی خورشید عالم آرایت
که همچو ذرّه در او چشم عقل حیران است
به رایحات عرق چین نازکت که درو
خواص پیرهن و چشم پیر کنعان است
که بی تو شخص نزاری چنان نزار شده است
که ره فراسر کارش نمیتوان دانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست
از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است
خدای عرش گواه و زمانه آگاه است
که دین عزیز به سلطان دین ملکشاه است
شهی که خاطر پاک و ضمیر روشن او
ز هر هنرکه خدا آفریده آگاه است
اگر به افسر و گاه است فخر هر ملکی
[...]
چرا نگفتی با من بتا بروز نخست
که عهد و وعده و پیمان من مدار درست
به من مده دل و از من وفا مجوی بدانک
جفای آخر باشد ز من وفای نخست
وفا نمودی از اول جفا کنی آخر
[...]
حساب عشق تو ای دوست سخت بار نجست
حساب عشق تو گوئی حساب شطرنجست
لب ملیح کم آوازت ارچه روح افزاست
ز مکر چشم دغل باز تو دل آهن جست
تو گنج حسنی و زلف تو مار خم در خم
[...]
رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل
شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست
زمانه نی در مردی در کرم بشکست
سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست
دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.