امروز بهرحال به از دی و پریرست
عالم همه پر عنبر سارا و عبیرست
آفاق عبیر بیز شد، آخر چه ظهورست؟
یا نور تجلی که ز سلطان نصیرست
ار جمله ذرات جهان مخفی و پیداست
ار جمله صفت شاهد بی مثل و نظیرست
زنهار! دل از غیر نگه دار، که آن یار
در هر نفسی واقف اسرار ضمیرست
جان و دل آفاق بیک جلوه ببردی
خوش حالت صیدی که بدام تو اسیرست
ای طالب دیدار، برو دیده بدست آر
چون واقف اسرار شوی خیر کثیرست
قاسم، چو خطا رفت، بیا سجده سهو آر
کان لطف و کرم توبه ده و عذر پذیرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرخ ملک مشرق مهمان وزیرست
والا عضد دولت نزدیک مجیرست
ماه است وزیر و ملک مشرق خورشید
خورشید فروزنده بر ماه منیرست
ابرست وزیر و عضدالدوله دریاست
[...]
ای ملک بهین رکن ترا کلک وزیرست
کلکی که فلک قدرت و سیاره مسیرست
کلکیست که در نظم جهان خاصه ممالک
تا عدل و ستم هست بشیرست و نذیرست
کلکی که بخواند به صریر آنچه نویسد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.