گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قاسم انوار

من اگر توبه شکستم کرمش موفورست

پیش دریای کرم توبه من محصورست

جرم بخشیدن و الطاف نمودن کرمست

چه توان گفت؟ که این واعظ ما مغرورست

یا از یار جدا نیست، چه شاید گفتن؟

زاهد شهر ازین قصه بغایت دورست

هرکه او بانگ «اناالحق » زدم یار شنید

شاه عالم شد و در هر دو جهان منصورست

گر بشمشیر غمت کشته شوم باکی نیست

هرکه شد کشته شمشیر غمت مغفورست

عالمی را همه آشفته و حیران بینم

همه در کار تو، گر مخلص، اگر مزدورست

قاسمی، سجده اخلاص کن اندر بر یار

هیچ شک نیست که طاعات چنین مبرورست