در ازل عکس می لعل تو در جام افتاد
عاشق سوخته دل در طمع خام افتاد
در جواب او
در ازل پرتو کرباس براندام افتاد
هر کجا برهنه در طمع خام افتاد
تانگردید بسر نیک نیامد دستار
بود سرگشته ولی نیک سرانجام افتاد
میزدم فال بهر جنس میانبندی را
قرعه ام یکسره بر فوطه حمام افتاد
زین همه رخت مرا طشت فلک سرپوشی
چون ندادست ازان طشت من از بام افتاد
جامه صوف بقبرم زچه پوشی فردا
که زسرمام کنون لرزه براندام افتاد
ارمکی گفت چو دلال بهایش میکرد
راز سر بسته ما در دهن عام افتاد
تا نهادند بر صوف قماشات خطا
صد شکن از طرف کفر در اسلام افتاد
دوش قاری قلمی قصه خسقی میکرد
آتش اندر ورق و دود در اقلام افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و عواطف انسانی میپردازد. در آغاز، شاعر از تأثیر زیبایی محبوب خود بر دل عاشق و چگونگی گرفتار شدن او در اشتیاقهای بیهوده سخن میگوید. سپس به وضوح میرسد که عشق و امیدهای او به درستی تحقق نمییابند و او را در مسیری پر از سرگشتگی و ناامیدی میاندازد.
شاعر همچنین به نقد جامعه و مشکلات موجود در آن اشاره میکند، از جمله اینکه چگونه نادرستیها و خطاها در دین و فرهنگ به وجود آمده و در نهایت تلخيها و گرفتاریهای زندگی را به تصویر میکشد. در پایان، با اشاره به یک قاری که داستانی را روایت میکند، احساسات پیچیده و تناقضات زندگی انسانی را در قالب شعر به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: در ابتدای خلقت، تصویر زیبای لبهای سرخ تو در جامی دیدنی قرار گرفت و این باعث شد که عاشق دلباخته در آرزوی رسیدن به تو دچار خیال و توهم شود.
هوش مصنوعی: در آغاز، نور عشق و زیبایی بر جسمی فرود آمد و هر جا که کسی به دنبال آرزوهای ناپخته و بیاساس رفت، به بیپناهی و بیپوششی دچار شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که برتری و خوبی در سر آدمی وجود دارد، او را تدبیر نشده نمیسازد. در نهایت ممکن است کسی که گمراه است، به سرانجامی خوب دست یابد.
هوش مصنوعی: در حین زدن فال برای انتخاب یک مورد خاص، تصمیمم به طور ناexpected به سمتی رفت که به ترتیب به تصادفی به چیز غیرمنتظرهای رسیدم، مانند اینکه قرعهکشیام به گزینهای مرتبط با حمام بیافتد.
هوش مصنوعی: از بین تمام این مشکلات و سختیها، آسمان هیچ پوششی برای من فراهم نکرده است، به همین خاطر من از اوج بلندیها به زمین سقوط کردهام.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، چه فایدهای دارد که من را با لباس پشمینه بپوشانی، در حالی که اکنون از سردی مَرنَمی، لرزه بر اندامم افتاده است؟
هوش مصنوعی: ارمکی گفت که وقتی دلال قیمت او را بالا میبرد، راز گفته شده ما ناخواسته به زبان مردم افتاد.
هوش مصنوعی: زمانی که بر پارچههای زبر و خشن، خطاهایی را حس کردند، مطمئن بودند که از سوی کفر، آسیبها و مشکلاتی بر اسلام وارد شده است.
هوش مصنوعی: دیروز قاری با قلمش داستان خسرو و شیرین را میخواند، که ناگهان آتش به ورقها افتاد و دود در نوشتهها پیچید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ازل، عکس می لعل تو در جام، افتاد
عاشق سوخته دل، در طمع خام افتاد
جام نمام ز نقل لب تو، نقلی کرد
راز سر بسته خم، در دهن خام افتاد
خال مشکین تو بر عارض گندم گون دید
[...]
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد
عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد
حُسن رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود
[...]
دوش در خانه مرا نان جوین شام افتاد
چه کنم هیچ جز از صبر که ناکام افتاد
صحن کاچی به دو صد درد دل آمد به شکم
رنجه گردد چو کسی در طمع خام افتاد
راز سر بسته سنبوسه نگفتم با کس
[...]
پرتو روی تو بر باده گلفام افتاد
باده شد آتش ازان پرتو و در جام افتاد
آستین کرمت دید ز ساعد پر سیم
عاشق خام طمع در طمع خام افتاد
طبل خوبی چه زند پیش تو خورشید آخر
[...]
از رخت عکس مگر در می گلفام افتاد
یا گل از گوشه دستار تو در جام افتاد
چون گل خشک بود بسته به گلدسته تر
شکل داغ تو که بر جسم گلاندام افتاد
گر نه آن مغبچه از دیر برون آمد مست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.