تا که رختم ببر جامه بران خواهد بود
از بی وصله دو چشمم نگران خواهد بود
دست ما درازل و دامن یکتائی بود
برهمانیم که بودیم و همان خواهد بود
آفت دور بدستار بزرگان مرساد
تا ابد معظمی بغچه سران خواهد بود
بر سر قبر قدک صوف مربع فکنید
که زیارتگه حاجات من آن خواهد بود
چون دهی بر سر صندوق رخوتم تشریف
دیده بگشای که آن نقش جهان خواهد بود
چشمم آندم که سراویل بپایم نبود
بره پاچه تنبان نگران خواهد بود
خانه اقمشه رخت خیال قاری
ایمن از تفرقه دزد و عوان خواهد بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به احساسات عمیق و تأملات شاعر درباره عشق و جدایی اشاره دارد. شاعر از خود میپرسد که تا کی باید در انتظار بماند و اشاره میکند که چشمانش نگران خواهند بود. او به یگانگی و پیوند عمیق بین خود و معشوق اشاره میکند و باور دارد که این ارتباط همیشه باقی خواهد ماند. همچنین، به مراسم و زیارتها و یادآوریهای مرتبط با معشوق اشاره دارد و بیان میکند که حتی در غیاب معشوق، یاد او در خاطرش زنده است. شاعر به احساساتی چون تنهایی، انتظار و امید اشاره میکند و از تأثیر عمیق عشق بر زندگیاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تا زمانیکه من در حالت شادابی و زیبایی باشم، لباس تنم را برمیدارند و دو چشمانم نگران چیزی نخواهند بود.
هوش مصنوعی: ما همیشه در همان نقطهای هستیم که از ابتدا بودیم و هیچ تغییری در ماهیت ما ایجاد نخواهد شد.
هوش مصنوعی: آفت دور از لباس بزرگواران است و تا ابد، مقام والایی در دل سران خواهد بود.
هوش مصنوعی: بر روی قبر قدک، چلیپای مربع شکل بگذارید، زیرا آنجا محل برآورده شدن حاجات من خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی بر سر صندوق زندگیام قدم بگذاری و آن را بگشایی، آنگاه تصویری از جهانی شگفتانگیز نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: چشمانم در آن لحظه که میخواهم پاچههای شلوار را بپوشم، نگران و مضطرب میشود.
هوش مصنوعی: خانهای که در آن لباسهای خیال و آرزوها آویزان است، از خطرات و ناامنیهای دنیا در امان خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مدار فلک و دور جهان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود
بر من خسته نظر گر فکنی از سر لطف
اثر همت صاحب نظران خواهد بود
دیده تا بر قد آن سرو روان بگشایم
[...]
تا ز میخانه و مِی نام و نشان خواهد بود
سرِ ما خاکِ رَهِ پیرِ مُغان خواهد بود
حلقهٔ پیرِ مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سرِ تربتِ ما چون گذری همّت خواه
[...]
تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بود
دل ما عاشق آن سرو روان خواهد بود
ما درین دیر مغان بهر نیاز آمده ایم
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
«من ر آنی » و « رألحق » چه سخن می گوید؟
[...]
تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سرما خاک ره پیر مغان خواهد بود
تازقطنی و قدک نام و نشان خواهد بود
تنم از شوق شمط جامه دران خواهد بود
برزمینی که در وصندلی رخت نهند
[...]
خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد بود
هرچه او بر سر ما خواست همان خواهد بود
جان من رفتی و چون صورت بیجان برهت
چشم من تا بقیامت نگران خواهد بود
میروی سرو من از دیده و جانی که مراست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.