مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
در جواب آن
چرخ سنجاب شمارو دم قاقم مه نو
ایدل از راه بدین ابلق بیراه مرو
گرزنم دست در آن دگمه زر بفروشم
خرمن مه بجوی خوشه پروین بدوجو
گرد فانوس بگردان زتکلف والا
گز چراغ تو بخورشید رسد صد پرتو
خام شوکن که بیابی تو ثبات از کرباس
سخن پخته پرداخته از من بشنو
زیر و بالا نگر آن خسروی والا را
کاتحادی شده شیرین زنوش با خسرو
دید درزی شده از دست بدر خرمیم
گفت با اینهمه از حبچه نومید مشو
آتش قرمزی افروخته میسوزد رخت
صوف کو خرقه پشمینه بینداز و برو
چشم بد دور ازان دگمه که در عرصه جیب
بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
چون شود خاک تن قاری و پوسیده کفن
شنوی بوی بصندوق وی از جامه نو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای عالم و دنیای طبیعی اشاره میکند و یادآور میشود که فصل درو و برداشت محصول فرا رسیده است. او با اشاره به داس و مه نو، احساسات و خاطراتی از گذشته خود را به یاد میآورد. همچنین، او به بهشت و زیبایی دنیای دیگر مانند پروین و خسرو پرداخته و به بیثباتی دنیای مادی اشاره میکند. در ضمن، رازی را به ما میآموزد که از محنتها ناامید نشویم و بر بیداری خود تأکید دارد. در نهایت، پیامی از لزوم ترک تعلقات مادی و دنیوی به ما میدهد و یادآور میشود که باید به ارزشهای معنوی و درونی توجه بیشتری داشته باشیم.
هوش مصنوعی: به یک مزرعه سرسبز در آسمان نگاه میکنم و با دیدن هلال ماه، یاد برداشت محصول خودم میافتم و به یاد آن زمانی میافتم که باید محصولم را درو کنم.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به حفظ دوری از مسیرهای نادرست و انحرافی اشاره دارد. به نظر میرسد که شخصی به دیگران توصیه میکند که از مسیرهای اشتباه دوری کنند و به هدف اصلی خود پایبند باشند. ضمن اینکه بر پیروی از راه صحیح تأکید میکند.
هوش مصنوعی: اگر دستم را به دکمهی زرینی بزنم، خرمن مه را میفروشم تا خوشهی پروین را بجویم.
هوش مصنوعی: به دور چراغ خود نور بپاش و از زحمت و درگیری دور شو؛ نور تو به خورشید میرسد و صدها پرتو از آن میتابد.
هوش مصنوعی: خود را نرم و انعطافپذیر کن تا به ثبات برسیدی و از من که تجربهام را در کلمات بافتهام، به درستی بشنو.
هوش مصنوعی: به اطراف نگاه کن تا آن پادشاه بزرگ را ببینی که همسرش با او به شادی و عشق زندگی میکند.
هوش مصنوعی: نگران نباش، اگرچه در زندگی مشکلاتی داریم و از چیزهایی که دوست داریم دور هستیم، هنوز هم باید امیدوار باشیم و ناامید نشویم.
هوش مصنوعی: آتش سرخی روشن شده و لباس پشمی تو را میسوزاند، پس لباس گرم پشمیات را برکن و برو.
هوش مصنوعی: چشم بد را از آن دکمه دور کن که در جیب بیدق دور میزند؛ دکمهای که تحت تأثیر ماه و خورشید قرار دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که جسم قاری به خاک سپرده شده و در زیر زمین پوسیده میشود، تو همچنان بوی او را از کفناش میشنوی، گویی آن بوی خوش از لباس نو اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لنگ لنگاک من ای بلمه پیوسته برو
مغ مفلوج زده بر به رخت اف تفو
لنگ مغ زاده گر زاصل و چو مازو بی مغز
روی شسته بحشاشات و تراک و مازو
از ره ایمان در کفر مزیدی که چنین
[...]
همه خوردند و برفتند و بماندم من و تو
چو مرا یافتهای صحبت هر خام مجو
همه سرسبزی جان تو ز اقبال دل است
هله چون سبزه و چون بید مرو زین لب جو
پر شود خانه دل ماه رخان زیبا
[...]
آخر ای راحت جان دردِ دلِ ما بشنو
امشب از بهرِ خدا مرحمتی کن بمرو
امشبی باش که فردا به تو تسلیم کنم
جان و دل هر دو به دستِ تو نهادیم گرو
هم چنین کُنجِ من آراسته می دار چو گنج
[...]
ای بخوبی رخ تو برده ز خورشید گرو
گشته طاق خم ابروی تو جفت مه نو
که شب از روز شناسد بیقین گر نبود
طره و چهره تو مایه ده ظلمت وضو
گر چو پروانه ز غم سوخت رقیبت چه غم است
[...]
من چو از جان شده ام عاشق آن روی نکو
آخراین عشق مرا با تو سبب چیست بگو
از خودم بوی تو می آید واین نیست عجب
هرچه را با گل وبا مشک نهی گیرد بو
من چو با روی تو همچون مگسم با شکر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.